آنچه وارن بافت متوجه شد این بود که این فوق ستاره ها همگی از نوعی مزیت رقابتی بهره مند هستند که اقتصاد شبه انحصاری را خلق کرده است و به آن ها اجازه می دهد که قیمت های بالاتری برای محصولات در نظر بگیرند یا مقدار بیشتری بفروشند. در این فرآیند آن ها پول بسیار بیشتری از رقبایشان بدست می آورند...
بورس24 : نام وارن بافت را این روزها کمتر کسی است که نشنیده باشد ، حتی مردم عادی. فوق ثروتمندی که با حدود 64 میلیارد دلار دارایی آن هم از طریق بازار سهام این روزها به الگویی برای فعالان بازارهای مالی دنیا تبدیل شده است.
رمز و راز فوق میلیاردر شدن وارن بافت همیشه نقل محافل بازارسهام ایران بوده است. کتابهای وارن بافت به زبان های مختلف ترجمه و چاپ شده اند. شاید تا به این لحظه به جرات بتوان گفت بیش از 10 جلد از کتاب های وارن بافت درباره زندگی نامه ، شیوه کار و خصوصیات فردی او فقط در ایران ترجمه شده است. اما کتاب نوشته شده توسط ماری بافت عروس وی یکی از کاربردی ترین کتاب های حال حاضر درباره ثروتمند مشهور آمریکایی است. این کتاب با کمک دیوید کلارک نوشته شده و مجتبی فریدونی کارشناس خبره بازار سرمایه گذاری آن را ترجمه کرده است.
بخش هایی از این کتاب جذاب و خواندنی در ادامه از نظرتان می گذرد...
برای فهم اولین کشف بزرگ وارن بافت ما نیازمند فهم ماهیت وال استریت و بازیگران عمده آن هستیم. اگرچه وال استریت خدمات زیادی را برای کسب و کار مهیا می کند اما در مدت 200 سال گذشته به عنوان یک کازینوی بزرگ به کار گرفته شده است، جایی که قماربازها در لباس سفته بازان شرط بندی های زیادی بر روی جهت قیمت سهام انجام می دادند. در روزهای آغازین بعضی از این قماربازها به ثروت و شهرت زیادی دست یافتند. آن ها به شخصیت های قابل توجهی تبدیل شده بودند که مردم دوست داشتند درباره آن ها در نشریات مالی مطالبی بخوانند. جیم بردی و برنارد باروش بعضی از آن ها بودند که در زمان خودشان به عنوان اساتید سرمایه گذاری در مرکز توجه عموم مردم بودند.
در دوران جدید، سرمایه گذاران نهادی صندوق های سرمایه گذاری بورس ، صندوق های سرمایه گذاری پربازده با ریسک کنترل شده و شرکت های سرمایه گذاری جایگزین سفته بازان مشهور قدیمی شدند. سرمایه گذاران نهادی خودشان را به عنوان سهام یاب های حرفه ای به عموم مردم معرفی می کردند و نتایج سالانه خود را به عنوان طعمه ای برای مردم کوته بینی که علاقمند بودند سریع ثروتمند شوند به نمایش می گذاشتند.
به عنوان یک قاعده سفته بازان سهام گرایش به ترسو بودن و تغییر پذیری زیاد دارند، در هنگام خبرهای خوب خریدار هستند و در هنگام اخبار بد از بازار خارج می شوند.اگر قیمت سهم چند ماهی تغییر نکند آن را فروخته به دنبال چیز دیگری می گردند.
بهترین نسل از این سفته بازان جدید برنامه های کامپیوتری پیچیده ای را راه اندازی کردند. اگر سهم شرکتی به اندازه کافی افزایش پیدا می کرد کامپیوتر آن را می خرید، اگر قیمت سهام به اندازه کافی کاهش پیدا می کرد، کامپیوتر آن را می فروخت و نتیجه آن تعداد زیادی خرید و فروش از هزاران سهم متفاوت بود.
برای این سرمایه گذاران کامپیوتری امر غیر معمولی نیست که یک روز وارد یک سهم شوند و روز بعد از آن سهم خارج شوند. مدیران صندوق های پوشش ریسک این سیستم را به کار گرفته و مقادیر قابل توجهی پول نصیب مشتریان خود می سازند اما آن ها به همین صورت می توانند مقادیر زیادی پول را از دست بدهند و وقتی که آن ها پولشان را از دست می دهند این مشتریان (اگر برایشان پولی باقیمانده باشد) بیدار شده و آن ها را ترک کرده تا کارگزاران جدیدی پیدا کنند که برای آن ها سهام بخرد.
وال استریت پر از صعود و سقوط کارگزارن بسیار عالی و خبره و همچنین کارگزاران نه چندان خوب بوده است.
این خرید و فروش هیجانی سوداگرانه برای مدت بسیار طولانی ادامه داشته است.در سال 1920 یکی از بزرگترین خریدهای هیجانی در طول همه زمان ها، قیمت سهام را به سطح بسیار بالایی رساند. اما در سال 1929 سقوط فرا رسید و قیمت سهام را به شدت پایین آورد. در اوایل دهه 1930 یک تحلیلگر جوان جسور در وال استریت به نام بنجامین گراهام متوجه شد که بخش عمده ای از معامله گران موفق و با اعتماد به نفس در وال استریت اصلا به شرایط اقتصادی بلند مدت شرکت هایی که مشغول خرید و فروش سهام آن ها هستند، توجهی ندارند. همه چیزی که آن ها نگرانش بودند این بود که آیا قیمت سهم در کوتاه مدت بالا یا پایین خواهد رفت.
گراهام همچنین متوجه شد که این معامله گران خبره وقتی در سفته بازی هیجانی خودشان گرفتار می شوند، گاهی اوقات قیمت سهم را تا سطح غیر معقولی نسبت به واقعیت های کسب و کار مربوطه بالا می برند. او همچنین فهمید این دسته از معامله گران موفق گاهی اوقات قیمت سهم را بدون توجه به چشم انداز بلند مدت کسب و کار طور فزاینده و مستمر در سطح غیر معقولی پایین می برند. در این سطح پایین غیرمعقول بود که گراهام فرصت بی نظیر برای پول درآوردن را می دید.
گراهام استدلال می کرد اگر این شرکت هایی که دچار فروش هیجانی شده اند را در قیمت های پایین تر از ارزش ذاتی بلند مدت آن ها خریداری کند سرانجام بازار متوجه خطای خودش خواهد شد و دوباره آن ها را به قیمت بالاتری ارزش گذاری می کند. زمانی که آن ها به قیمت بالاتر ارزش گذاری شوند او می تواند آن ها را با سود بفروشد. این پایه های آن چیزی شد که ما امروز به عنوان سرمایه گذاری ارزشی از آن یاد می کنیم و گراهام بنیانگذار آن بود.
آن چیزی که ما باید به آن توجه کنیم این است که گراهام واقعا نگران نوع کسب و کاری که آن را خریداری می کرد نبود. در دنیای او هر کسب و کاری قیمتی دارد که در آن قیمت معامله توجیه پذیر است. زمانی که او سرمایه گذاری ارزشی را در دهه 1930 شروع کرد، روی پیدا کردن شرکت هایی تمرکز کرد که سهام آن ها به قیمتی کمتر از نصف آن چیزی که به صورت نقدی به آن سهم تعلق داشت معامله می شد. او از این کار به عنوان "خرید یک دلار در برابر 50 سنت" یاد می کرد. او همچنین استانداردهای دیگری نیز داشت. نظیر این که هیچ وقت بیشتر از ده برابر درآمد هر سهم برای خرید آن پرداخت نمی کرد و اگر آن ها 50% افزایش قیمت پیدا می کردند آن ها را می فروخت. اگر قیمت آن در عرض دو سال بالا نمی رفت به هر صورتی آن را می فروخت. بله چشم انداز او کمی بلند تر از سفته بازان وال استریت بود. اما او هیچ علاقه ای به این که شرکت در ده سال آینده کجا خواهد بود نداشت.
وارن بافت سرمایه گذاری ارزشی را در دانشگاه کلمبیا در دهه 1950 زیر نظر گراهام فراگ رفت و دقیقا قبل از آن که گراهام بازنشسته شود به عنوان تحلیلگر در شرکت او در وال استریت کار می کرد. هنگامی که در آنجا وارن بافت در کنار سرمایه گذار ارزشی مشهور والتر اسکلاس کار می کرد او به وارن جوان و تحصیلکرده کمک کرد از طریق خواندن صورت های مالی هزاران شرکت، هنر تشخیص موقعیت هایی که شرکت ها کمتر ارزش گذاری شده اند را به دست آورد.
بعد از این که گراهام بازنشسته شد وارن بافت به منطقه بومی خودش اوماها بازگشت. جایی که او زمان داشت تا دور از هیاهوی دیوانه کننده وال استریت درباره روش گراهام تعمق کند. در این زمان او چیزهایی را درباره اصول مربیاش متوجه شد که آن ها را مشکل آفرین یافت.
اول این که همه آن کسب و کارهایی که گراهام آن ها را کمتر از ارزش واقعی ارزیابی کرده بود دوباره به قیمت بالاتری ارزشگذاری نشدند و بعضی از آن ها واقعا ورشکست شدند. در مقابل چندین پیروزی تعداد کمی شکست نیز وجود داشت که تا حدود زیادی عملکرد کلی را تضعیف می کرد. گراهام سعی میکرد در مقابل این سناریو خود را به وسیله یک سبد سهام که به طرز وسیعی متنوع سازی شده و گاهی اوقات شامل صد شرکت یا بیشتر می شد حفاظت کند. گراهام همچنین این استراتژی را اتخاذ کرده بود که هر سهمی که بعد از دو سال قیمتش افزایش پیدا نمی کرد از آن رهایی پیدا کند اما با همه این ها تعداد بسیار زیادی از سهام های کم قیمت گذاری شده او همچنان زیر قیمت ماندند.
وارن پی برد تعداد کمی از شرکت هایی که او و گراهام خریده بودند و طبق قانون 50% گراهام فروخته بودند سال به سال به رونق و شکوفایی خودشان ادامه دادند. در این فرآیند او متوجه شد قیمت سهام این شرکت ها به سطح بسیار بالاتری از آنچه که در آن قیمت گراهام آن ها را فروخت رسیدند. این کار مثل این بود که آن ها بلیط قطاری را که به سوی پولدار شدن در حال حرکت بود خریده بودند اما به دلیل این که بینش آن را نداشتند که مقصد پیش رو را ببینند قبل از رسیدن به ایستگاه از آن پیاده می شدند.
وارن تصمیم گرفت برای بهبود عملکرد مربیاش شرایط اقتصادی کسب و کار این فوق ستاره ها را یاد بگیرد. بنابراین او شروع به مطالعه صورت های مالی این شرکت ها از این نقطه نظر که چه چیزی آن ها را به سرمایه گذاری بلند مدت فوق العاده تبدیل کرده است نمود.
آنچه وارن متوجه شد این بود که این فوق ستاره ها همگی از نوعی مزیت رقابتی بهره مند هستند که اقتصاد شبه انحصاری را خلق کرده است و به آن ها اجازه می دهد که قیمت های بالاتری برای محصولات در نظر بگیرند یا مقدار بیشتری بفروشند. در این فرآیند آن ها پول بسیار بیشتری از رقبایشان بدست می آورند.
بافت همچنین فهمید اگر مزیت رقابتی شرکت برای مدت طولانی حفظ شود – اگر پایدار باشد - آنگاه ارزش پایه شرکت به رشد سال به سال خود ادامه خواهد داد. افزایش فرض شده در ارزش پایه شرکت این حس را برای وارن بافت به وجود آورد که هر چه بتواند بلند مدت تر سرمایه گذاری را حفظ کند به او فرصت های بزرگتری برای کسب سود از مزیت رقابتی شرکت ها اعطا خواهد شد.
وارن همچنین فهمید که وال استریت از طریق سرمایه گذاران ارزشی یا سفته بازان یا ترکیبی از هر دوی آنان در نقطه ای از زمان آینده از افزایش ارزش پایه شرکت آگاه خواهد شد و قیمت سهم آن را رو به بالا هدایت خواهد کرد. این مانند آن بود که مزیت رقابتی پایدار شرکت ، این سرمایه گذاری را به پیشگویی محقق شده تبدیل کند.
برای تهیه این کتاب با پایگاه اطلاع رسانی و تحلیلی بورس24 و تلفن های 88556400 و 88556500 تماس بگیرید.
نظرات :
شما می توانید اولین نفری باشید که برای این مطلب نظر می دهید.