یکی از مهمترین درسهایی که از فعالیت 22 ساله خود در بورس تهران آموخته ام این است که وضعیت بازار را باید در قالب چرخه های ادواری ارزیابی کرد. به صورت تاریخی، رفتار سهام شرکتهای کوچک در مقاطعی از شرکتهای بزرگ و اصلی بازار متفاوت شده است. معمولا قبل از شروع سیکلهای رونق، سهام کوچک نشانه های برگشت را زودتر احساس می کنند و پول جدید ورودی به سمت این گروه جذب می شود. در اواخر سیکل رونق هم بوی خطر زودتر به مشام بازیگران سهام کوچک رسیده و رکود آنها مدتها قبل از سقف زدن کلیت بازار آغاز می شود.
شروین شهریاری: یکی از مهمترین درسهایی که از فعالیت 22 ساله خود در بورس تهران آموخته ام این است که وضعیت بازار را باید در قالب چرخه های ادواری ارزیابی کرد. به صورت تاریخی، رفتار سهام شرکتهای کوچک در مقاطعی از شرکتهای بزرگ و اصلی بازار متفاوت شده است. معمولا قبل از شروع سیکلهای رونق، سهام کوچک نشانه های برگشت را زودتر احساس می کنند و پول جدید ورودی به سمت این گروه جذب می شود. در اواخر سیکل رونق هم بوی خطر زودتر به مشام بازیگران سهام کوچک رسیده و رکود آنها مدتها قبل از سقف زدن کلیت بازار آغاز می شود.
در حال حاضر به چهار دلیل فکر می کنم که در صورت عدم بروز تنشهای نظامی، در آستانه آغاز یک دوره از اقبال به سمت سهام کوچکتر در بورس تهران قرار داریم:
1- به گمان من، با آمدن ترامپ فرصت اصلاحات اقتصادی بزرگ از دولت جدید گرفته می شود و فضا به سمت سیاستهای حمایتی و تامین نیازهای ضروری و معیشیتی اکثریت معطوف می شود. سفت تر کردن کمربندها در مقابل ترامپ به معنای تداوم انقباض پولی، کاهش مخارج عمرانی به دلیل محدودیت درآمدها، ادامه تخصیص ارز ترجیحی و عدم تغییرات بزرگ در قیمت حاملهای انرژی برای بخش خانوار است. هزینه های این رویکرد بر صنایع بزرگ به شکل تداوم کنترل بر قیمت فروش ارز، نرخ گذاری دستوری و نیز قطع بیشتر گاز و برق به دلیل اولویت تامین بخش خانوار تحمیل می شود. در این فضا، سهام کوچک که تاثیرپذیری کمتری از محدودیت های مورد اشاره دارند مورد اقبال بهتری قرار می گیرند.
2- به علت پیش بینی بالا ماندن نرخ بهره، منابع ورودی به بازار سهام در کوتاه مدت کماکان محدود خواهد بود. این منابع که طبیعتا به دنبال کسب بازده حداکثری در فضای تورمی خواهند بود امکان مانور بهتری در سهام کوچکتر خواهند داشت. خاطرمان هست که در سال 97 نیز با ورود آقای همتی به بانک مرکزی، سیاست پولی انقباضی پیگیری شد که تاثیر منفی بر سهام بزرگ بازار داشت اما سهام کوچک راه خود را جدا کردند و بیشترین جهش تاریخی شاخص هم وزن در دوره رکود بورس در نیمه دوم سال 97 رقم خورد.
3- رشد سهم فروش و سود ناخالص شرکتهای کوچک بورس (همه به جز 50 شرکت بزرگ به لحاظ ارزش بازار) در 7 سال اخیر یک روند صعودی ملایم را طی کرده است. سهم فروش شرکتهای کوچک از کل فروش شرکتهای پذیرفته شده از 17 درصد در سال 97 به 21 درصد در سال 99 و 23 درصد در شرایط حاضر رسیده است. سهم سود ناویژه این شرکتها نیز از 19 درصد در سال 97 به 23 درصد در سال 99 و 26 درصد از کل شرکتهای بورسی در مقطع کنونی رسیده است. به لحاظ نسبت قیمت به فروش در حال حاضر شرکتهای کوچک و 50 شرکت بزرگ تقریبا در سطح برابر (1.3 واحد در برابر 1.3 واحد) قرار دارند.
4- به دلیل سیاستهای مرتبط با حمایت از شاخص کل از یک سو و اقبال به صندوقهای اهرمی از سوی دیگر، تزریق نقدینگی به سهام شرکتهای بزرگتر که وزن بزرگی در سبد صندوقهای حمایتی و اهرمی دارند به جلوگیری از ریزش ارزش بازار آنها منجر شده است. در نتیجه فاصله ارزش بازار شرکتهای مزبور به شرکتهای کوچک بزرگتر شده است. تعداد شرکتهای با ارزش بازار زیر 100 میلیون دلار اکنون در مجموع بورس و فرابورس به رکورد بیش از 600 مورد رسیده که لزوما تفاوت ارزش گذاری معناداری با شرکتهای بزرگتر ندارد.
جمع بندی: نسبت شاخص کل به هم وزن به عنوان یکی از معیارهای قضاوت در خصوص عملکرد سهام بزرگ نسبت به کوچک در پنج سال اخیر در یک کانال بسته با کف 2.6 و سقف 4 واحد نوسان کرده و اکنون در محدوده 3.1 قرار دارد. انتظار دارم این نسبت در یک سال آتی به سمت کفهای خود حرکت کرده و با شکست حمایت 2.6 واحدی، کف های جدیدی را ثبت نماید.
نظرات :
شما می توانید اولین نفری باشید که برای این مطلب نظر می دهید.