احمد صادقی رانتخواران اقتصادی به خصوص در صنعت فولاد را به عقرب تشبیه می کند؛ او که قیمت گذاری دستوری کالاها را اشتباه محض در اقتصاد می داند به کالاخبر می گوید: عقربها اگر خوراک نداشته باشند، میمیرند، عقربهای بازار فولاد هم اگر رانت و حمایت نداشته باشند، نابود میشوند که راه مقابله با آنها، شفافیت حداکثری مبادلات به وسیله سازوکار بورس کالاست.
بورس24 : احمد صادقی رانتخواران اقتصادی به خصوص در صنعت فولاد را به عقرب تشبیه می کند؛ او که قیمت گذاری دستوری کالاها را اشتباه محض در اقتصاد می داند به کالاخبر می گوید: عقربها اگر خوراک نداشته باشند، میمیرند، عقربهای بازار فولاد هم اگر رانت و حمایت نداشته باشند، نابود میشوند که راه مقابله با آنها، شفافیت حداکثری مبادلات به وسیله سازوکار بورس کالاست.
بخش نخست گفت و گو با احمد صادقی نخستین دبیرکل بورس فلزات تهران هفته گذشته منتشر شد که بخش دوم و پایانی این گفت و گو در زیر آمده است.
* چرا قید «تهران» به نام بورس فلزات افزوده شد؟
ما میخواستیم بورس کالا را در چند منطقه داشته باشیم و بازار فلزات خاورمیانه را در دست بگیریم. با امیر دوبی مذاکره کردیم و مجوز هم گرفتیم. بنا بود، دوبی مرکز باشد و تهران شعبهای از آن اما همهچیز در شعبه تهران و از سوی ایران مدیریت شود. اهداف بینالمللی داشتیم. من به بازاریها میگفتم چرا به بازار ایران چسبیدید؟ بهجای پنج میلیون تُن بازار ایران به ۵۰۰ میلیون تُن بازار خاورمیانه فکر کنید که البته به دلیل مشکلات بین المللی کشورمان آن اهداف در بخش داخلی اجرایی شد.
* بورس فلزات مشخصاً چه نتیجه مهمی در پی داشت؟
این بازار، پدیدهای ارزشمند برای واحدهای تولیدی بود زیرا با نرخهای ارزی آن زمان، سههزار میلیارد تومان سود نصیب واحدهای تولیدی شد که سرمایهگذاریهای جدید، توسعه و جبران بدهی واحدهای تولیدی را در پی داشت. از سوی دیگر، فاصله قیمتها با بازار کاهش یافت. تا قبل از راهاندازی بورس فلزات، به عنوان مثال، اگر قیمت کالای تولیدکننده ۱۰۰ تومان بود، در بازار آزاد ۴۰۰ تومان به فروش میرسید و واسطهها ۳۰۰ تومان سود میبردند درحالیکه ذوبآهن تنها ۱۰ تومان سود میبرد. اما بورس فلزات، این شکاف قیمتی را به سود تولیدکننده و مصرفکننده و به ضرر واسطهها کاهش داد و اصلی ترین هدفی که خوشبختانه محقق شد رساندن سود حاصل از تولید به تولیدکننده ها بود که توسعه صنایع مختلف از جمله فولاد بیانگر موفقیت های حاصل شده در این حوزه است.
* علت ادغام دو بورس فلزات و کشاورزی و در ادامه فعالیت آنها در قالب «بورس کالا» از مهر ۱۳۸۶ چه بود؟
از ابتدا، همین نیت را داشتیم چون همه کشورهای معتبر دنیا، «بورس کالا» دارند. ما اولین کشوری بودیم که فولاد را در بورس آوردیم. ما از همان ابتدا بنا را بر تجمیع کالاهای همخانواده در بورس فلزات گذاشتیم که در نهایت، بورسهای کشاورزی و فلزات ادغام شد و شد «بورس کالا» که عرضهکننده و کارگزار و حتی تالار مستقل دارند. در ادامه نیز محصولات پتروشیمی راهی بورس کالا شد.
* در آن زمان هم این حجم مبادلات در بستری الکترونیک را منصور بودید؟
بله از اهداف ویژه ما کارهای نرمافزاری در بورس برای فروش اینترنتی بود. ۲۰ سال پیش، بورس فلزات لندن را از نزدیک دیدم که در هر ساعت معادل ۹۰ میلیارد دلار معامله اینترنتی انجام میشد. میخواستیم بورس کالا هم چنین سیستمی داشته باشد و در اختیار تولیدکننده باشد و در واقع گذر از مبادلات سنتی به مدرن در بستر بورس کالا محقق شد.
* حذف واسطهگری را تا چه حد ضروری و مفید میدانید؟
به خاطر دارم یکی از تجار آهن به من می گفت که سرمایه در گردشش، ۱۵۰۰ میلیارد تومان است که آن را ۱۰ روزه میچرخاند، جمع ماهانه این رقم معادل ۴۵۰۰ میلیارد تومان است. این تاجر اگر فقط به ۱۰ درصد سود راضی شود، ۴۵۰۰ میلیارد تومان سود میکند که مالیات آن معادل ۱۱۲۵ میلیارد تومان میشود اما به گفته او ۲۰۰ میلیون تومان هم مالیات نمیدهد. ولی من و شما با حقوق کارمندی باید مالیات بدهیم. به این ترتیب اگر سیستم دقیق باشد، آنها شناسایی و با گریز مالیاتی و سایر تخلفات احتمالیشان برخورد میشود. همان بورس فلزات لندن که از آن بازدید کردم، ساختمان ۱۲ طبقهای است که فقط کارکنان و کامیپوتر در آن دیده میشود، هیچ پولی به آنجا نمیآید اما ما نمیتوانیم مشابه آنها عمل کنیم. چرا؟ چون گرفتار واسطهها هستیم. وگرنه، خرید کامپیوتر و اینترنت و استخدام کارشناس برای همه مشاغل، ممکن ولی کسانی که منافع سنگین دارند و مافیا هستند، نمیگذارند. از این رو از راه های نجات اقتصاد ایران ایجاد شفافیت در فعالیت های اقتصادی در بسترهای الکترونیکی از جمله بورس کالاست.
* حالا که به کارنامه آن زمانِ خود نگاه میکنید، فکر میکنید بورس فلزات تهران چقدر در ساماندهی بازارهای موازی و رقابت شفاف موفق بود و توانست مرجع قیمتگذاری باشد؟
فکر میکنم، به عمده اهداف رسیده و توانست شفاف قیمتگذاری کند. زیرا خیلی از قیمتها در بورس نیستند ولی فرمولهایی ارائه و پذیرفته شده است، گرچه، برخی از این فرمولها عدول میکنند مانند کنسانتره و گُندله و سنگآهن که ضریبی شدند از شمش فولاد خوزستان که حالا شمش در بورس عرضه میشود. البته همواره در اقتصاد ما ممکن است کسانی باشند که مدیریت دست آنها باشد و بزرگ تر شدن بورس کالا به منافع آنها ضرر برساند و از این رو شاهد برخی مخالفت ها با بورس هستیم که متولیان اقتصاد کشور باید با تقویت بورس کالا در مقابل این افراد قرار گیرند.. به هر حال، بورس کالا در اقتصاد ما موفقیت بزرگی است زیرا اگر چنین معیاری وجود نداشت، معلوم نبود چه بر سر قیمتهای بازار میآمد. در محصولات دیگر مانند کشاورزی و حتی اقلام پتروشیمی و نفتی هم خوب عمل شده و راضیام و از اینکه نقشی در این اتفاق خجسته داشتم، خرسندم. باوجود همه کموکاستیها، اکنون قیمت روزانه محصولات در بورس مشخص میشود و واحدهای تولیدکننده در سراسر کشور، براساس همین قیمت، پیش میروند. در این میان عملکرد مدیران بورس هم طی این سال ها در بسیاری از مواقع رضایتبخش بوده، جز در مواقعی که ناچار شدهاند به دستور نهادهای دولتی عمل کنند؛ در این باره دولت باید با ابزارهایی قیمتها را کنترل کند اما نباید اختیاردار استفاده از هر ابزاری باشد و بازهم به قیمت گذاری دستوری روی آورد.
* به قیمتگذاری دستوری اشاره کردید. قیمتگذاریِ دستوری در صنعت فولاد چه پیامدهایی دارد؟ برنده و بازنده این نوع قیمتگذاری کیست؟
دستوری و دولتی بودن قیمت، اشتباه محض است. اصلاً برای مقابله با چنین تفکری بود که بورس کالا راهاندازی شد. حضور مستقیم دولتها در اقتصاد، مشکلات فراوانی ایجاد میکند و همیشه هم مصرفکننده متضرر میشود. همان زمان، قوانینی وضع شد که واردات سخت و انتقال ارز دشوار شد. وقتی دولت درگیر اجرا شود، گرفتاری پیش میآورد. به همین دلیل هم هست که سیستم اینترنتی فروش که پایهدار و جاندار است پیشنهاد شد که دولت باید ایجاد کند و فقط نظارت کند؛ زیرا بورس پایه ایجاد نظام معاملات و بسترساز است. هستند کسانی که چندهزار میلیارد تومان پول در آهن سرمایه گذاشتهاند اما تبدیل به زالوها و افعیهای این مملکت شدهاند. زیرا ذخیرههای سنگین میکنند و به تولیدکننده ضربه میزنند. از این نظر، بورس میتواند کلید خل مشکل فساد در بازارها باشد که ابزار اصلی اش شفافیت است.
عقربها اگر خوراک نداشته باشند، میمیرند، عقربهای بازار فولاد هم اگر رانت و حمایت نداشته باشند، نابود میشوند که راه مقابله با آنها، سازوکار بورس کالاست.
* ایران دهمین کشور تولیدکننده فولاد در دنیا است. اما چرا در صادرات فولاد نقش تعیینکننده ندارد؟
دو دلیل دارد؛ یکی اینکه اشاره کردم. تجار ما فکر بینالمللی ندارند. وقتی پایه فکرشان صادرات نیست، نمیتوان به ارقام کلان رسید. به همین دلیل هم هست که به گمرکات میگوییم مبادی ورودی چرا خروجی نمیگوییم؟ چون تفکر غالب در کشور برای ورود کالاست. بسیاری از کالاها تولید میشود و به کیش میرود، در آنجا بستهبندی میشود با برچسب خارجی دوباره به داخل برمیگردد. چرا چنین میشود؟ چون تفکر ما، ورود است نه خروج. فروشنده به مشتری خارجی فکر نمیکند بلکه اول مشتری داخلی را میبیند. دلیل دیگر هم، تحریم است که مسئلهای جدی است و در چنین شرایطی طبیعتاً بازاریابی سخت می شود. باوجوداین، صادرات هنوز خوب است اما بسیار اندک و عقبتر از ظرفیت تولیدی کشورمان است. اگر بورس کالای ما در دوبی تشکیل شده بود، نقش ما در معادلات و معاملات دگرگون میشد. مثلاً اجناس آسیای میانه بهجای آنکه از دریای سیاه عبور کند، از دریای مازندران ترانزیت میشد و میدیدید چقدر منافع برای کشور داشت. بستر آن هم، بورس کالای ایران در دوبی بود. اگر ایده افتتاح بورس فلزات ایران در دبی اجرایی میشد، الآن، ما حرف اول منطقه را در حوزه صادرات میزدیم و تحریم هم نمیتوانست کاری کند زیرا همه خریداران به آن بورس اطمینان میکردند. افتتاح بورس در دبی سببساز جذب سرمایه مناسب به بازار آهن ایران بود و بهاینترتیب، موانع تأمین مالی واحدهای تولیدی که برای اغلب تولیدکنندگان، چالش زاست، برطرف میشد. بههرحال کار کارشناسی زیادی برای این ایده انجام شده بود و مزایای زیادی هم داشت که متأسفانه این ایده به دلیل مشکلات مختلف ادامه نیافت.
* شما حدود چهار دهه است که در این صنعت فعال هستید، افق آینده این صنعت را چگونه میبینید؟ توصیه و راهکار پیشنهادیتان برای جهش تولید در صنعت فولاد چیست؟
فولاد ایران خیلی خوب در حال پیشرفت است و به افق ۱۴۰۴ خواهیم رسید. اما مشکلاتی در طراحیها داریم که می تواند مشکل آفرین باشد. ازجمله آنکه حجم بالایی اختلاف در زنجیره تولید داریم. مثلاً حجم بالایی کنسانتره نسبت به گُندله اضافه داریم و به همان نسبت گُندله به آهن اسفنجی؛ کل این حجم را اگر متوازن کنیم، سنگآهن نداریم. آن هم در شرایطی که ذخیره سنگآهن ما برای بیست سال است که البته دورنمای سرمایهگذاری جدی و هدفمند در صنایع، حداقل باید ۲۰۰ ساله باشد. مشکل فولاد و سنگآهن ایران، صادرات بیرویه حتی در شرایط ممنوعیت صادرات است و چالش دیگر اینکه مدیریت فولاد را فقط روی سنگآهن گذاشتهایم. ترکیه هم در این صنعت، فعال است، اما فقط یک کوره بلند دارد و بقیه قراضه است. ما پایه را روی سنگآهن گذاشتهایم و اگر به فکر تغییر نگاه نباشیم و خودمان را تکان ندهیم، بازی را باختهایم. همه کشورها در بندرها، فولاد احداث کردهاند و ما در مرکز کشور، کارخانه ساختهایم. این یعنی باید سنگ را حمل کنیم به داخل کشور و ۶۰ میلیون تُن فولاد، ۹۰ میلیون تُن سنگ میخواهد. یعنی ۹۰ میلیون تن سنگ باید به داخل کشور حمل شود درحالیکه کل قدرت حملونقل باری و ریلی کشور ۸۰ میلیون تُن است. این، اصلاً اقتصادی نیست. اشتباه بزرگی است که من آن را به تمام وزرای صنعت گفتم و تأکید کردم پایه کار را درست کنید. سیکل برگشت شروعشده و مدیریت کشور باید به سمت جمعآوری قراضه برود. حداقل نصفنصف کنیم که ذخیره ۲۰ سال ما بشود ۴۰ سال یا حتی ۱۰۰ سال.
در این بین صنعت فولاد ایران از نظر حجم تولید، تحسینبرانگیز است و مدیران صنعت فولاد، مایه گذشتهاند اما حالا باید طرحی نو درانداخت. این را هم بدانید میزان تولید فولاد در هر کشور، نشاندهنده رونق اقتصاد آن کشور است. به همین علت میگویند وقتی کشوری به حجم مشخصی از تولید و عرضه فولاد رسید، قدرتمند است. اما باید طوری مدیریت کنیم که در بلندمدت حرفی برای گفتن در دنیا داشته باشیم و همچنان در گروه مدعیان صنعت فولاد بمانیم.
منبع: کالاخبر
نظرات :
شما می توانید اولین نفری باشید که برای این مطلب نظر می دهید.