وظیفه آن ها چیست؟ فرهنگ سازی ، ترمیم هسته ، حل دشواری سهامدار در رسیدن به سود نقدی ، توسعه و نظارت چقدر به این اهداف رسیدیم؟؟
بورس24 : شاخص کل بورس تهران از ابتدای سال جاری تاکنون رشد قابل توجهی داشت و از 180 هزار واحد تا 326 هزار واحد یک نفس بالا آمد.در این مدت حجم قابل توجهی از نقدینگی وارد بازار شد و شاهد تشکیل صف های طویل برای دریافت کد بورسی بودیم و مسئولان امر هر روز بر طبل سرمایه گذاری در بورس کوفتند و از رکوردها گفتند و به به و چه چه کردند که بورس چنین است و چنان ؛ ایضا از محل این رونق بازار کارمزدهای خوبی هم نصیب خود کردند.
در این مدت شاهد قفل شدن برخی از سهم ها در صف خرید و در چند هفته اخیر شاهد قفل شدن نقدینگی در صف فروش و کاهش ارزش دارایی سهامداران بودیم ، هر چند که اخیرا بخشی از این زیان ها جبران شد.
سیل نقدینگی در این 7 ماهه نیامده رفت و هیچ کس نبود تا سدی برای مهار و جهت دهی به این نقدینگی ایجاد کند و معاملاتی که روزانه از 3000میلیارد تومان تجاوز می کرد ؛ اکنون به نصف تقلیل یافته.
نهادهای فعال در این بازار شامل سازمان بورس، بورس ، فرابورس، سپرده گذاری، مدیریت فناوری و کارگزاران هستند ؛ اما کدامیک از این نهاد ها وظیفه هدایت نقدینگی به سمت مسیر درست و فرهنگ سازی را دارند و آیا اساسا آموزش و فرهنگ سازی سهمی در میان کارمزد های پرداختی از سوی سرمایه گذاران دارد؟
قوانین و وظایف نهاد های بازار سرمایه را مرور می کنیم...
سازمان بورس و اوراق بهادار: موسسه عمومی غیردولتی است که دارای شخصیت حقوقی و مالی مستقل است و از محل کارمزدهای دریافتی و سهمی از حق پذیرش شرکت ها در «بورس» ها و سایر درآمد ها اداره خواهد شد.(سازمان بورس نهاد ناظر است که تمام مواد قانونی مندرج در قانون بازار اوراق بهادار باید به نوعی از این کانال عبور کند و به تصویب و تائید این سازمان برسد. )
کارگزار : شخص حقوقی که اوراق بهادار را برای دیگران به حساب آن ها معامله می کند.
بورس اوراق بهادار: بازاری متشکل و خود انتظام که اوراق بهادار در آن توسط کارگزاران و یا معامله گران مورد داد و ستد قرار می گیرد.
شرکت سپرده گذاری مرکزی اوراق بهادار و تسویه وجوه : شرکتی است که امور مربوط به ثبت نگهداری انتقال مالکیت اوراق بهادار و تسویه وجوه را انجام می دهد.
کانون : کانون های کارگزاران، معامله گران،بازارگردانان،مشاوران،ناشران و ...تشکل های خود انتظامی هستند که به منظور تنظیم روابط بین اشخاصی که طبق این قانون به فعالیت در بازار اوراق بهادار اشتغال دارند، طبق دستور العمل های مصوب «سازمان» به صورت موسسه غیر دولتی، غیر تجاری و غیرانتفاعی به ثبت می رسند.
( اهداف کانون کارگزاران کمک به ایجاد یک بازار اوراق بهادار عادلانه، رقابتی و کارا در کشور به منظور جلب اعتماد سرمایهگذاران
،ارتقاء اعتبار اعضای کانون و اشخاص وابسته به اعضاء نزد سرمایهگذاران،
تنظیم امور و اعتلای حرفههایی که اعضای کانون به آن اشتغال دارند.
بهبود و گسترش خدماتی که اعضای کانون ارائه میدهند.
افزایش دانش تخصصی اشخاص وابسته به اعضاء و
تنظیم روابط بین اعضای کانون با یکدیگر و با اشخاص وابسته به اعضاء
و اجرای وظایفی که به موجب قانون یا مقررات بر عهده کانون گذاشته شده یا میشود.)
آموزش کجای کار است؟
در قانون صراحتا اشاره ای به آموزش و فرهنگ سازی نشده است ، اما کارمزد های دریافتی که عدد آن در 7 ماه اخیر کم هم نبوده و متجاوز از 3هزار میلیارد تومان بوده است در کجا مصرف شده است؟ طبعا توسعه زیر ساخت، ایجاد جذابیت و توسعه ابزار و همچنین افزایش دسترسی به بازار سرمایه جزو سرمایه گذاری های ضروری است که می تواند درآمد نهاد های اجرایی بازار سرمایه را تضمین می کند ، اما آیا در واقعیت چنین می شود؟
در امر نظارت که شاهد رشد قیمت سهام بی بنیاد، توقف طویل المدت سهامی چون کنتور سازی، ارائه دستورالعمل های خلق الساعه و لحظه ای برای بازار هستیم.
در حوزه زیر ساخت های تسهیل گر برای معاملات و جذب سرمایه گذار، همچنان برای اخذ کد باید از هفت خوان گذشت، صدور و ابطال صندوق ها که با سرمایه گذاری بخش خصوصی تسهیل شده بود به لطف قوانین بازدارنده متوقف شد ؛ اختلال هسته معاملات و سامانه TSE هم که بماند.
در حوزه تسهیل فرآیند ها برای دریافت سود نقدی شرکت ها و موارد مشابه و کاهش حضور سهامدار برای احراز هویت و موارد این چنین هم که سپرده گذاری صرفا به راه اندازی سامانه درآمد زایی همچون سجام اقدام کرده است!
کارگزاران طی تشریفات و آزمونهای متعدد و خاصی انتخاب میشوند و مجوز تأسیس و فعالیت خود را از سازمان بورس اوراق بهادار دریافت میکنند، بنابراین در کار خود صلاحیت، مهارت و دانش لازم را دارا هستند. اما در هیچ کجای این تشریفات موضوعی به نام آموزش و فرهنگ سازی، هدایت و مدیریت نقدینگی در مسیر صحیح بیان نشده است البته که کارگزاران دارای مجوز با دریافت کارمزدی مجزا اقدام به مدیریت وجوه در قالب سبدگردانی می کنند اما با توجه به هزینه های مضاعف برای این موضوع و نیاز به سرمایه کلان ، بسیاری از فعالان از این موضوع بی نصیب می مانند.
نتیجه غفلت نهاد ناظر این می شود ؛ ترویج کانال های سیگنال فروش و صرف هزینه زیاد برای پیگرد قانونی با هزینه کمتر می توانست فرهنگ و آموزش سرمایه گذاری را ترویج دهد.
نقدینگی در ابتدای ورود باید مدیریت شود...
در این بین اما چند نکته مغفول مانده است اول این که مسیر ورودی نقدینگی به بورس از کجاست؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که کارگزاران حلقه واسط میان سرمایه گذار و بازار سرمایه هستند و باید شرایط را طوری مهیا کنند تا نقدینگی در مسیر درست وارد بازار شود و پیشنهادات اغوا کننده برای جذب مشتری بیشتر ندهند ؛ برخی کارگزاری ها در این مسیر کارهای خوبی انجام داده اند.
فرهنگ، بی فرهنگ! فرهنگ سازی در این بازار محلی از اعراب دارد ؛ ندارد ...؟
حال آیا واقعا این نهاد اقدامی در راستای ترویج فرهنگ صحیح سرمایه گذاری انجام داده است؟ آیا سازمان بورس به عنوان نهاد ناظر بر بازار سرمایه اقدامی در راستای ترویج فرهنگ سرمایه گذاری پیاده سازی کرده است؟ هر ساله در تهران شاهد هزینه های گزاف برای راه اندازی نمایشگاه بورس ، بانک و بیمه هستیم که اصولا این نمایشگاه ترویج سرمایه گذاری و ایضا فرهنگ سرمایه گذاری را به معنی واقعی اشاعه نمی دهد و عملا هیچ جذابیتی برای افراد ندارد، به مانند سال گذشته که نمایشگاه محصولات آرایشی برپا بود که جذب مخاطب کرد برای نمایشگاه بورس ، بانک و بیمه!حتی این نمایشگاه برای بسیاری از کارگزاران جذابیتی ندارد و رغبتی برای حضور در این رویداد از خود نشان نمی دهند.
مشابه این نمایشگاه چند سالی در مشهد قطب جریان نقدینگی در کشور نیز برگزار شد که بی مهری سازمان بورس منجر شد تا این نمایشگاه تداوم نیابد.سایر استان ها هم که سهم خاصی از رویداد های بازار سرمایه ندارند.
ما هیچ اقدام عملیاتی و اثر گذاری برای ترویج و اشاعه فرهنگ سرمایه گذاری و آشتی بورس با مردم نمی بینیم.
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد اما چطور
بانک ها با تمام مشکلاتی که داشتند و با تمام زیان هایی که در صورت های مالی خود داشتند اما مورد اعتماد مردم هستند. حتی با وجود بسیاری از موسساتی که به نوعی چالش های گسترده ای را در نظام بانکداری ایجاد کردند، هر فردی برای سپرده گذاری با حداقل دانش و سواد مالی اقدام می کند و بانک ها سرمایه های مردم را به سمتی که باید ، هدایت و مدیریت می کنند.
این بازار اولا در دسترس است ، یعنی هر فردی می تواند با در دست داشتن کارت ملی افتتاح حساب کند ، در هر نقطه ای از کشور. دوم اعتماد عمومی را جلب کرده است، نهاد ناظری قدرتمند دارد که منجر می شود اعتماد به بانک ها افزایش یابد، تبلیغات گسترده دارد، درگاه های بسیاری برای ارتباط با مردم دارد و با توجه به فرهنگ سازی های انجام شده و تبلیغات اثر گذار با حمایت نهاد ناظر جزئی از روزمره اقشار جامعه شده است.
در این بین حتی بیمه ها هم توانستند به خوبی جای خود را بین مردم باز کنند و انواع بیمه نامه ها در سبد اقتصادی خانوار جای خود را باز کرده اند ،اما بورس چه؟
بورسی که می تواند اقتصادی پایدار و مولد ایجاد کند، ابزارهای جذاب و متنوع برای تمام سلیقه های سرمایه گذاری چه ریسک پذیر و چه ریسک گریز داشته باشد ، با اقبال آنچنانی روبرو نیست.
در جامعه 80 میلیونی ما با توجه به مشارکت حدود 900 هزار نفری در آخرین عرضه اولیه بورس با فرض گردش داشتن تمام این کد ها بازهم بازار سهام جایگاه ویژه ای ندارد و به ازای تقریبا هر 89 نفر 1 نفر کد بورسی داریم.
حال فکر کنید با این شرایط دشوار دسترسی به بورس ، قرار است سهام عدالت هم آزاد شود و قابل معامله.آن وقت چه هیاهویی در بورس به راه بیفتد که جای تامل دارد، تصمیم سازان اگر از اکنون فکری برای این موضوع نکنند ، با چالش های بزرگی روبرو خواهند شد.
تبلیغات گسترده، آسان سازی فرآیند ها و در دسترس بودن از امتیازات بازار پول است ، اما بازار سرمایه فاصله معنا داری از بازار پول دارد.
اول این که در راستای توسعه دانش مالی سرمایه گذاران گام برنداشته است، دوما در دسترس نیست و فرآیند اخذ کد بورسی و ورود به بورس دشواری هایی دارد. عدم گستردگی شعب کارگزاری ها و در دسترس نبودن آن ها به شدت بین بازار سرمایه و مردم فاصله انداخته چرا که شعب کارگزاران انگشت شمار است، بازار سرمایه از امکانات نوین فاصله دارد و عملا زیر ساختی که خدمات مالی را به آسانی در دسترس قرار دهد ، به نوعی نداریم یا کم داریم.
همواره این بازار ، سهامداران را نقره داغ کرده است، آن هم به دلیل فرهنگ پایین سرمایه گذاری
از طرفی در هر دوره که اقبال مردم به سمت بازار سرمایه می رود به دلیل کم عمق بودن بازار در دسترس نبودن ابزارهای متعدد و متنوع مالی، فقر فرهنگی در حوزه مالی منجر می شود که در دوره ای شاهد صف های طویل برای خرید سهام باشیم و پس از آن با کوچکترین اتفاقی تمام سرمایه با ترس ذوب شدن از بازار خارج می شود.
هیچ وقت برای نو سهامداران این موضوع شفاف نشد که سود بانکی در کشور در محدوده 20 درصد است و بازار سرمایه سودی ناشی از نوسان قیمت سهم و سودی ناشی از عملیات سالانه شرکت را خواهد داشت که با در نظر گرفتن این دو متغیر هر سرمایه گذاری این امکان را دارد که متوسط سالانه حداقل 20 درصد سود را نصیب خود کند بدون ترس و دلهره و سرمایه گذاری در بازار به معنی سهام داری است نه سهام بازی ؛ بیشتر کد اولی ها صرفا صدای دهل را از دور شنیده اند که در بازار سرمایه پول هست و سود های چند صد درصدی و پس از ورود به بازار تازه متوجه بالا و پایین بازار می شوند و اتفاقا پایین بازار در بسیاری موارد نصیبشان می شود و با زیان از بازار خارج می شوند و دیگر هرگز بر نمی گردند.
این فرهنگ سرمایه گذاری چرا ایجاد نشده، منابع کافی برای آموزش در بازار تجهیز نمی شود؟
بد نیست در این خصوص نگاهی به آمار داشته باشیم.
در 7 ماهه نخست سال جاری مجموع ارزش معاملات سهام در بازار بورس و فرابورس عددی در حدود 265هزار میلیارد تومان بوده است. در این مدت ارزش بازار بورس از 680 هزار میلیارد تومان به عددی بالغ بر بیش از 1.1 تریلیون تومان رسیده است.
ارزش بازار فرابورس هم از حدود 260 هزار میلیارد تومان به حدود 384 هزار میلیارد تومان رسیده است.
این حجم از معاملات با احتساب کارمزد و مالیاتی در حدود 0.01439 برای سازمان بورس، شرکت بورس و فرابورس،مدیریت فناوری، سپرده گذاری، کارگزاری ها و مالیات عددی بالغ بر 3هزار و 819 میلیارد تومان عایدی داشته است.
*سهم کارگزاران در این بخش بیش از 2 هزار میلیارد تومان
*درآمد مالیاتی هزار و 327 میلیارد تومان
*170 میلیارد تومان برای بورس و فرابورس
*159 میلیارد تومان برای سازمان بورس
*80 میلیارد تومان برای سپرده گذاری منهای درآمد ناشی از سامانه سجام
* 66 میلیارد تومان هم برای مدیریت فناوری بوده است.
اعداد بالا فقط کارمزد ناشی از معاملات است.
این ارکان ایجاد شدند کارمزد بگیرند تا زیر ساخت لازم را ایجاد کنند، آموزش دهند، تبلیغات کنند، اعتماد سازی کنند ؛ اما آیا واقعا چنین شده است؟ در این بین فقط سود ناشی از معاملات در جیب دولت و نهاد های ناظر می رود، درآمدی است که فقط هزینه می شود نه سرمایه گذاری ، سپرده گذاری هنوز اندر خم یک کوچه است تا پرداخت سود دوره ای شرکت ها را تسهیل کند و سرمایه گذاران بدون نیاز به صف ایستادن در بانک ها بی دردسر سود خود را دریافت کنند، صرفا سامانه ای ایجاد کرده که تا این لحظه اقدام موثری از آن دیده نشده است.
این کارمزد ها می تواند سودی بسیار بیشتر از این باشد با مهیا کردن زیر ساخت ها، در این بین اما اولین و مهمترین زیر ساختی که باید فراهم شود آموزش است موضوعی که حداقل اهمیت را برای ارکان بازار سرمایه دارد. در دسترس قرار دادن خدمات بازار سرمایه که در دوره ای به لطف یکی از شرکت ها فعال در بورس شاهد تسهیل خرید و فروش صندوق ها بودیم که به لطف قوانین متوقف شد و جایگزینی هم نیافت.
شاید اگر مقام ناظر موضوع آموزش و ترویج فرهنگ سرمایه گذاری را به همراه تسهیل روند ورود به بورس را به نحوی جزو مندرجات موجود در رتبه بندی کارگزاری ها قرار می داد ، بازار سرمایه روزهای بهتری را به خود می دید.
هر یک از ارکان بازار به نوعی کارمزد می گیرند تا هسته معاملات همواره به دلیل بی توجهی ها مختل باشد.
سامانه tse در زمان افزایش معاملات با تاخیر روبرو باشد تا هر روز یک گوشه از بازار بلنگد و هر روز اقشار جامعه بیشتر به این نتیجه برسند که بازار سرمایه صرفا کوره پول سوزی است نه پول سازی، اگر بخشی از این کارمزدها صرف این می شد که بازار سرمایه ریسک دارد، نقد شونده است، هیجان زدگی در این بازار سم است و بورس محل سرمایه گذاری است نه مرکزی برای تخلیه هیجانات ، شرایط قدری بهتر بود.
اما اکنون می بینیم کلیت اقشار جامعه اطلاعات خاصی درباره صندوق های سرمایه گذاری و سازوکار آن ندارند، از بورس هیچ نمی دانند، با سازوکار و قوانین مقررات بازار بیگانه اند و بورس ما شده محل ارتزاق شماری سیگنال فروش .
در مجموع بازار سرمایه جزو بازارهای مالی در ایران است که کمترین نوع ارتباط را با سرمایه گذار دارد، با وجود تخصصی بودن کمترین هزینه را برای ترویج فرهنگ سرمایه گذاری و آموزش دارد، بر خلاف بازار ارز، طلا ، املاک و بانک ها که تمام اقشار جامعه با این بازارها ارتباط برقرار کرده اند و به آن اعتماد دارند. اما بازار سرمایه هیچ وقت بین مردم اعتماد سازی نکرده است نه در حوزه سهام و نه صندوق های سرمایه گذاری ؛ اصلا بخش قابل توجهی از ابزارهای این بازار را بسیاری از مردم نمی شناسند، بازاری که می تواند اقتصاد را پویا کند، چرخ بنگاه ها را به گردش درآورد خلق ارزش و ثروت داشته باشد، محلی برای کنترل تورم باشد و بازدهی خوبی نصیب سهامداران کند، صرفا منبع درآمدی است برای عده ای که کارمزد می گیرند و چوب بی تدبیری هایشان سرمایه های مردم را می بلعد.
نظرات :
شما می توانید اولین نفری باشید که برای این مطلب نظر می دهید.