محمد حسنی سعدی در وبلاگ خود دست نوشته قابل تاملی درباره این روزهای سخت و پرابهام درج کرده : روزهای خوبی نیست. خیلی ها از مشکلات اقتصادی نالانند و برخی دیگر ترامپ را ناله و نفرین می کنند اما من دلم از خودمان گرفته است. از خودخواهی ها و عدم احساس مسوولیت اجتماعی. انگار منفعت شخصی و سود بالاتر تنها هدف همه مردم کشورم شده است. یاد مثال سوراخ کردن کشتی می افتم وقتی می بینم هر کسی فقط کلاه خودش را گرفته و به هیچ چیز دیگری نمی اندیشد. دلم می سوزد وقتی می بینم اکثر کسانی که از گرانی دلار و سکه در شبکه های اجتماعی نالانند خود میزان زیادی دلار و سکه را ذخیره کرده اند و ملک هایی که در تملک دارند روز به روز قیمتش بالاتر می رود و زیر کولر نشسته اند و هی هشتگ می زنند. اما آنکه هزینه این ناهنجاری های اقتصادی ما را می دهد کارگر بیچاره ای است که با ماهی یک میلیون تومان حقوق هر روز سفره اش کوچکتر می شود و در هیچ شبکه اجتماعی غر نمی زند و آچار به دست در حال کار است و شاید اصلا خبر نداشته باشد که در بازار چه آینده ای شومی را برای او رقم می زنند همان کسانی که هشتگ می زنند.
بورس24 : محمد حسنی سعدی در وبلاگ خود دست نوشته قابل تاملی درباره این روزهای سخت و پرابهام درج کرده : روزهای خوبی نیست. خیلی ها از مشکلات اقتصادی نالانند و برخی دیگر ترامپ را ناله و نفرین می کنند اما من دلم از خودمان گرفته است. از خودخواهی ها و عدم احساس مسوولیت اجتماعی. انگار منفعت شخصی و سود بالاتر تنها هدف همه مردم کشورم شده است. یاد مثال سوراخ کردن کشتی می افتم وقتی می بینم هر کسی فقط کلاه خودش را گرفته و به هیچ چیز دیگری نمی اندیشد.
وقتی می بینم دوستی می گوید دهها هزار دلار را در صندوق امانات بانک گذاشته برای روز مبادا. از دوست دیگری که می گوید می خواهد همه سرمایه اش را تبدیل به سکه کند. از دوستانی که برای خرید و احتکار برخی مواد خام سر و دست می شکنند و هیچ کس هم متوجه نیست که برآیند همین رفتارها می شود آنچه این روزها بر سر اقتصادمان می آید.
همه به دولت و مملکت ناسزا می گویند و بسیاری انتقادات هم بجا و دقیق است اما خودمان به عنوان شهروند چه وظیفه ای داریم؟ چرا متوجه نیستیم مجموعه رفتارهای ماست که تبدیل به موج عظیم و مخرب اقتصادی در کشور می شود. من هم متوجه فشارهای اقتصادی و مشکلات پیش رو هستم اما آیا از زمان جنگ وضعیت بدتری داریم؟ در جنگ های جناحی و سیاسی هیچ اعتمادی به حکومت و دولت باقی نمانده و ناامیدی را چنان در لایه های مختلف جامعه تزریق کرده ایم که همه نگران و مضطرب اند.
دلم می سوزد وقتی می بینم اکثر کسانی که از گرانی دلار و سکه در شبکه های اجتماعی نالانند خود میزان زیادی دلار و سکه را ذخیره کرده اند و ملک هایی که در تملک دارند روز به روز قیمتش بالاتر می رود و زیر کولرگازی نشسته اند و هی هشتگ می زنند. اما آن که هزینه این ناهنجاری های اقتصادی ما را می دهد کارگر بیچاره ای است که با ماهی یک میلیون تومان حقوق هر روز سفره اش کوچکتر می شود و در هیچ شبکه اجتماعی غر نمی زند و آچار به دست در حال کار است و شاید اصلا خبر نداشته باشد که در بازار چه آینده ای شومی را برای او رقم می زنند همان کسانی که هشتگ می زنند.
همه مشکلات قبول، اما خودمان هر کدام تک تک برای بهتر شدن شرایط کشورمان چه کرده ایم که طلبکار همه عالم و آدم هستیم. آیا هیچ وظیفه فردی در قبال کشورمان نداریم؟ غرغروهایی که هنرشان فقط هشتگ زدن است چه گلی به سر کشور و اقتصادمان زده اند که به دیگران انتقاد می کنند؟
پ.ن: این مطلبی را که نوشتم فقط دردل بود. نه تحلیل اقتصادی و اجتماعی بود و نه نافی شرایط موجود.
نظرات :
شما می توانید اولین نفری باشید که برای این مطلب نظر می دهید.