خدا رحمت کند ایشان را، من رفتم خدمتشان و ایشان گفتند که این دوره میگذرد و شما خودتان را آماده کنید و همکارانتان را آماده کنید زیرا ما بعد از این وارد یک دوره رشد و سازندگی میشویم، ضمن اینکه ناراحت بودند ولی دستش را روی شانه من گذاشت و دوبار این موضوع را تأکید کرد.
برای خبرنگاران نفت ١٥ سال پیش، شاید باورکردنی نبود که روزی از جلیل خبره چندان حرفی نباشد؛ نهفقط نفتیها که صنایع دریایی و کشتیسازی هم. او و صدرا هر روز در بین خبرها بودند. یک روز فاز یک پارس جنوبی روز دیگر فازهای ٤، ٥، ٦، ٧ و ٨، ساخت کشتی الانجی و دکل امیرکبیر... خیلیها میگفتند او مرد اول فراساحل ایران است در مقابل هم بسیار مخالف داشت؛ کسی مثل اکبر ترکان. بسیاری معتقدند اولینهای ایران در صنعت فراساحل را او و شرکت صدرا به ثمر رساندند. خبره به کلکلکردن و قبولنکردن حرف کارفرما هم معروف بود. منتقدان میگفتند همین روحیه ناسازگاری خبره باعث شد بسیاری از دولتیها با او و صدرا بر سر لج بیفتند. ماجرای صدرا که محبوبترین پیمانکار نفت و گاز در دولت اصلاحات بود و در دولت احمدینژاد از دور تأثیر و اقتدار خارج شد، از ماجراهای عجیب تاریخ صنعت ایران است. خبره چقدر در این فرازونشیب نقش داشت؟ او هنوز هم قبول ندارد صدرا در بخشهایی اشتباه کرده است. مثلا لولههایی که باکل شدند را خرابکاری علیه صدرا میداند.... یا بدون بیمه سکو در دریا نصبکردن را... او هنوز پیر نشده است. گرچه موهایش سفید شده اما برای سه ساعت کلکلکردن با خبرنگار جان دارد و حوصله. این روزها در دفتری مینشیند که نورگیری خیلی خوبی دارد، میگوید اینجا را برای کسانی که اهل فکر هستند، آماده کردیم.
آقای مهندس، شما هنوز با آقای ترکان چالش دارید؟
نه آقا. من این گوشه نشستم پی کار خودم...
به هر جهت که دلخوری عمیق از آقای ترکان داشتید...
یک زمانی، زمان ساخت حوض ١٥٠ هزارتنی بوشهر برای تعمیر و ساخت کشتیها بود همان وقتی که ایشان مدیرعامل سازمان گسترش بود، آقای جهانگیری هم وزیر صنایع. یک سوءتفاهم بین ما و آقای ترکان پیش آمد. ما
آن حوضچه را برای ساخت یک شناور حمل سکوی هفت هزارتنی فاز یک پارس جنوبی میخواستیم. تأمین منابع این پروژه را از پیشپرداخت فاز یک که پتروپارس کارفرمای ما بود انجام داده بودیم. آقای
ترکان میگفت این کار مجوز سازمان را میخواهد. اما من میگفتم این کار چون از هزینه تجهیز کارگاه است، در حوزه اختیارات مدیرعامل است و میتواند بدون اجازه سهامدار اقدام
به این کار کند. بعد روزی که آقای جهانگیری و ترکان برای بازدید از جزیره بوشهر و کارخانه ما به بوشهر تشریف آوردند این مسئله به صورت خیلی چالشی بیان شد.
که آقای ترکان گفت جلوی این کار را میگیرد؟
نه به این صراحت. برداشت ایشان این بود که ما یا وام گرفتیم یا از هزینههای جاری شرکت کم کردیم و این حوضچه را ساختیم که سازمان را هم در جریان نگذاشتیم، استدلالش هم این بود که شما یک روز از صدار
میروی و این تعهدات به گردن سازمان گسترش میافتد.
ولی خود ایشان از سازمان گسترش رفت....
این تصمیم آقای جهانگیری بود. من نقشی در آن نداشتم ولی همان روز حین بازدید وقتی وزیر صنایع صحبتهای ما و آقای ترکان را شنید از من پرسید شما وام گرفتید؟ که من گفتم هزینههای ساخت حوضچه همه
از منابع پروژه است که بعد ایشان گفت به کارت ادامه بده. این حوضچه باید ساخته شود. بعد هم خود آقای ترکان یک هیئت از سازمان گسترش فرستاد بازرسی کردند و دریافتند منابع ساخت حوضچه از
وام و جای دیگری نیست.
من آن موقع خبرنگار بودم درست یادم هست که ایرادات فنی هم به ساخت حوضچه گرفته شده بود.
بله. صحبت این بود که این حوضچه چون شمعکوبی نشده است فشار کشتیها را تحمل نمیکند و اصطلاحا میشکند که اینطور نشد. فلسفه طراحی ما این بود که هر چقدر از زمین بار
برمیداریم به همان اندازه به آن بار وارد کنیم و نه بیشتر. اینطوری دلیلی نداشت حوض بشکند. چون زمین باتلاقی و دستنخورده بود مشکلی پیش نمیآمد که نیامد.
اما چالش وقتی ایشان پستهای نفتی را هم گرفت با شما ادامه داشت؛ پروژههای فازهای یک، ٤،٥، ٦،٧و٨...
بحثها همیشه حول این محور بود که صدرا ظرفیتش پر است و باید از پیمانکاران دیگر نیز حمایت کنیم در صورتی که تمام پروژههایی که در زمان من در صدرا گرفته شد همه با شرکت در مناقصه
حاصل شده بود و با ترک تشریفات مناقصه کاری به ما داده نشد. ما نورچشمی نبودیم، نه شرکت نفتی بودیم نه وابسته به صندوق بازنشستگی. متعلق به سازمان گسترش بودیم بعد هم که وارد بورس شدیم. حتی در فازهای ١٥
و ١٦ ما با قرارگاه وارد این مناقصه شده و برنده شدیم. همراه با یک شرکت نروژی. قرار بود کل کار مهندسی این پروژه در ایران انجام شود که به آخر دولت آقای خاتمی منجر شد. در دولت بعدی با ترک تشریفات
مناقصه کار را به قرارگاه دادند و در ابلاغیه مناقصه هم قید کردند که صدرا نباید باشد چون ظرفیتش پر است. اینها قدمهای اولیهای بود که صدرا را از دست ما خارج کنند... جالب است وقتی که تیم
مدیریت صدرا عوض شد دو میلیارد دلار کار با ترک تشریفات مناقصه به صدرا دادند و آنجا کسی نبود بگوید ظرفیت صدرا پر است. زمان ما ولی ظرفیت صدرا پر بود.!!!
شما به اینکه با وزیر و مدیران نفتی کلکل میکردید معروف بودید. بهویژه با زنگنه و ترکان...
من خیلی به مفاد قرارداد با کارفرما مقید بودم. معمولا در ایران پیمانکاران برای اینکه کارشان جلو برود هر شرایطی که پیش میآید را قبول میکنند و تابع مطلق کارفرما هستند. ما در
صدرا قرارمان این نبود. ما سفتوسخت به مفاد قرارداد پایبند بودیم و از کارفرما هم میخواستیم این را دنبال کند. سر همین موضوع همیشه چالش و بحث داشتیم... آقایان خوششان
نمیآمد میگفتند خبره کلکل میکند.
اما صدرا در دولت اصلاحات خیلی رشد کرد. طوری که به «صدرای عزیز» معروف شده بود....
این تعبیر را آقای خاتمی وقتی تشریف آوردند نکا و سکوی نیمهشناور امیرکبیر را دیدند به کار بردند... خب بالاخره صدرا مثل یک درخت تنومند شده بود که کلی مهندس مشاور و پیمانکار در ارتباط با آن مشغول
کار بودند. کلی اشتغال از دل صدرا درآمده بود.
اما غالبا پروژهها هم با تأخیرهای زیادی روبهرو میشد. حتی در دوره شما...
نه این به ما ربطی نداشت.
دکل امیرکبیر به شما ربطی نداشت؟
چرا. اما این کارفرمای ما بود که شناخت چندانی از نیاز و ملزومات کار در آن منطقه نداشت و هر چندوقت یکبار درخواستهای جدیدی به پروژه اضافه میکرد. این تغییرات قراردادی طبیعی است که
تغییرات قیمتی را به همراه داشت. ما هم شریک خارجی داشتیم. تا کارفرما هم تغییر قیمت و قرارداد را تصویب کند به بدنه کار تأخیر منتقل میشد. این جدا از آن بود که پرداختها هم معمولا دچار مشکل
بود.
یعنی شما که اولینبار بود دکل میساختید آن هم دکل آبهای عمیق هیچ مشکلی نداشتید؟
گفتم ما برای این کار شریک خارجی داشتیم. درضمن ما ٤٠٠ مهندس برای این کار استخدام کردیم کلی هم آموزش چه در تهران، بوشهر و نکا و چه خارج از کشور برگزار کردیم که دانش فنی این
موضوع را پیدا کنیم. با توجه به مشکلات آبهای خزر نوع تکنیکی که ما در ساخت این دکل به کار بردیم، میتوانم بگویم یک شاهکار مهندسی خلق شد.
اما خیلی طول کشید طوری که وقتی شما هم از صدرا بعد از ٢٧ سال مدیریت رفتید این کار تمام نشده بود...
تمام زمان مدیریت من که صرف ساخت این دکل نشد. تیم بعدی هم مشکلات مالی داشت و با تأخیرهای ناشی از کارفرما مواجه بود.
کلا مثل اینکه کارفرما صدرا را دوست ندارد...
نه دورههای بعد خیلی هم با صدرا خوب شدند. پروژه بدون مناقصه میدادند.
به بهمن ٨٢ برویم. شما موافق واگذاری صدرا بودید؟
سازمان گسترش و سازمان خصوصیسازی این را دنبال میکردند و ربطی به من نداشت.
موضع شخصیتان؟
کسی از من نظری نمیخواست.
خیلیها معتقد بودند صدرا گران واگذار شد. خود سرمایهگذار بانک ملی هم بعدا گفت دولت صدرا را به ما گران فروخت.
من دخالتی نداشتم. قیمتگذاری کار سازمان گسترش و خصوصیسازی بود.
وزارت صنایع چه؟
آقای جهانگیری مخالف بود.
شما؟
بله مخالف بودم. اما آقای طهماسب مظاهری موافق بود و مصر بود که ٣٥ درصد صدرا واگذار شود. آقای جهانگیری گفت بخش خصوصی برای خرید صدرا با این قیمتها جلو نمیآید اما آقای مظاهری گفته بود
اشکال ندارد اگر خصولتیها هم خریدند ما این روند را تحمل میکنیم تا بخش خصوصی واقعی شکل بگیرد. درواقع سنگ بنای این مدل واگذاریها را ایشان گذاشت.
استدلال آقای جهانگیری چه بود؟
ایشان میگفت باید بخش خصوصی واقعی را توانمند و بعد واگذار کنیم که کسبوکار را درست شکل دهیم. ایشان مدام تکرار میکرد خصولتیها بیایند درواقع دخالت دولت در بازار است
و فایدهای ندارد. همان دولتی بمانند بهتر است. اگر صدرا به بخش خصوصی واقعی واگذار شده بود به این حالوروز نمیافتاد. اینطور هم نمیشد که دولت بعد بهراحتی بگوید
مدیرعامل باید عوض شود. همان صحبت آقای جهانگیری درواقع درست بود که راه دخالت دولت بسته نشده بود.
تغییر شما به نظر میرسید که سیاسی باشد تا اقتصادی.
بله اصل موضوع این بود که رئیس آن دولت گفته بود خبره باید برود چون به آقای هاشمی نزدیک است. به همین راحتی. خب، اگر صدرا درست خصوصی شده بود جلوی اینگونه دخالتها گرفته میشد. من
به نزدیکبودن به آقای هاشمی افتخار هم میکنم چون ایشان در شکلگیری صدرا و بقیه پیمانکاران بزرگ نفت و گاز کشور نقش مهمی داشتند و بالندگی این موضوع مدیون ایشان بود.
حالا واقعا شرکت پیمانکاری که یک روز کار دارد و یک روز ظرفیت خالی دارد قابل واگذاری است؟ با این تب وتابهای سیاسی کشور که شرکتهای بزرگ خیلی از ترکیب دولت متأثر هستند.
شرکت پیمانکاری هم قیمت خودش را دارد. اگر با فناوری روز باشد یک قیمت دارد و اگر تکنولوژی قدیمی داشته یک قیمت. این در دنیا جا افتاده است. نکته اصلی نوع و شکل واگذاری است که واقعا بخش خصوصی در متن کار
باشد نه اینکه شکل و قواره دولت را عوض کنیم. ممکن است شما آن را از طریق روشهای غیربورسی بفروشید، اما وقتی که شما اصرار میکنید آن را در بورس بفروشید و شرکتهایی که تابع
وزارتخانههای دولتی هستند نیز بهصورت دستوری خرید کنند، نتیجه کار به این صورت درمیآید.
نحوه قیمتگذاری آن هم با یک روش هلندی اتفاق افتاده بود، یعنی به گونهای که قیمت بالا گذاشته شود و این قیمت در تالار دچار ریزش شود تا جایی که متوقف شود، یعنی به جای اینکه قیمت را از
پایین به بالا ببرند، آن را از بالا به پایین میآوردند که ظاهرا هم در قیمت غیرواقعی قرار گرفته بود.
همانطور که عرض کردم در روشهای قیمتگذاری بنده مطلقا هیچگونه دخالتی نداشتم و نظری ندادهام.
به نظر شما قیمت صدرا در آن زمان همین مقدار بود؟ چون خصوصیسازی قاعدتا از شما استعلام گرفته که قیمت واقعی صدرا از نظر شما چه مقداری است؟
خیر هیچگونه استعلامی صورت نگرفته بود، قیمتگذاری روشهای مختلفی دارد. به نظرم نکتهای که به آن توجهی نشده این است که مدیریت، سرقفلی یک سازمان است، همانطور که یک
مدیریت خوب میتواند یک سازمان را بالا ببرد همانطور هم مدیران بعدی میتوانند معکوس عمل کنند و آن سازمان را پایین بیاورند، آقای رستم قاسمی در مصاحبهای ذکر کرده بودند که
صدرا یک برند است. این صدرا بهسادگی برند نشده بود، موضوعی نیست که خود آن اتفاق بیفتد، بلکه در سایه تلاش مدیران و کارکنان و مهندسان و متخصصان آن است. در نتیجه شما برای اینکه بتوانید این برند را
حفظ کنید باید مدیرانی را سر کار بیاورید که حداقل مانند گذشته اشراف بر کار داشته باشند و همان مسیر را ادامه دهند. اما زمانی که شرکت را به هرکسی میسپارند و کار را به امان خدا رها
میکنند، نتیجه بهتر از این نمیشود.
آقای خبره، شما در مصاحبههایتان گفته بودید ائتلافی علیه صدرا، تصمیم داشت صدرا را ارزان بخرد و الان هم در میان صحبتهایتان میگفتید یک بخش خصوصی
میخواست صدرا را ارزانقیمت بخرد که البته بعدا هم گفتید این ائتلاف صدرا را خرید یا اینکه بخش خصوصی واقعی میخواست صدرا را ارزانتر بخرد؟
بخش خصوصی تمایل داشت صدرا را پایینتر از این رقم بخرد.
نظرشان روی صد میلیارد تومان بود؟
برای مدتها پیش است و عدد آن خاطرم نیست، اما میخواستند پایینتر بخرند که درنهایت به بورس رفت و رقابت شکل گرفت و درنهایت روی یک قیمت ثابت ماند.
آن ائتلافی که ذکر کرده بودید چه بود؟
آن ائتلاف، ائتلافی بود که به غیر از سرمایهگذاری بانک ملی بود و شرکتهایی بودند که سهمیهای جزئی در صدرا داشتند و به نظرم اگر آنها با قیمت پایینتری خریداری کرده بودند، رویکرد
آنها متفاوت بود.
رویکرد آنها چه تفاوتی داشت؟
حرفهایتر برخورد میکردند، تأثیرپذیری آنها از دولت کمتر بود، درواقع سیاستهای امر و نهی دولت را کمتر تبعیت میکردند.
در آن موقع برداشت افکار عمومی به گونهای بود که مردم فکر میکردند منظور شما قرارگاه خاتم است.
خیر، هیچ موقع منظور من قرارگاه نبوده است.
در برخی مصاحبههایتان به گونهای اشاره کرده بودید که قرارگاه خاتم از ابتدا قصد خرید صدرا را داشته اما نتوانسته بود آن را خریداری کند و بعدها در بورس صدرا را به قیمت ٧٦ میلیارد تومان
خریداری کرده است.
خیر، قرارگاه خاتم حتی یک مورد هم دراینباره با بنده صحبتی درخصوص قصد خریدشان نداشتهاند، هرچند ما در پروژه فازهای ١٥و١٦ از نزدیک با آنها کار میکردیم.
چه اتفاقی پیش آمد که شما را از فازهای ١٥ و ١٦ کنار گذاشتند؟ یک ماجرایی هم در نروژ پیش آمد که یکسری از منافقین در آنجا تجمع کردند و نروژیها کنار کشیدند.
در فازهای ١٥ و ١٦، ما برای کارهای دریایی تأیید صلاحیت شدیم و قرارگاه خاتم هم برای بخش خشکی بود. از آنجایی که باید با یکدیگر این پروژه را تحویل میدادیم، ملاقاتی بین من و مهندس عطازاده صورت
گرفت که با یکدیگر توافق کردیم ما در بخش دریا کار کنیم و آنها در بخش خشکی و در جلسهای که داشتیم، اسناد مناقصه بررسی شد. قیمت مناسبی دادیم و در آن مناقصه برنده شدیم.
برندهشدنمان مصادف شده بود با اواخر دولت آقای خاتمی و از آنجایی که در پایان کار دولت بود، دیگر تصمیم نگرفتند که این کار را به ما ابلاغ کنند.
قرار بود این کار را یک شرکت نروژی انجام دهد و از آنجایی که قرار بود این شرکت بخش عمدهای از کارش را در ایران انجام دهد، این موضوع مطرح شد که نروژیها قرار است با ایرانیها کار کنند و
منافقین در آنجا تظاهرات راه انداختند تا از اجرای این کار جلوگیری کنند، در حالی که مهندسی این کار به دست صدرا انجام میشد و هیچ ارتباط مستقیمی با قرارگاه خاتم نداشت. با توجه به مصاحبهای
که بنده با یکی از روزنامههای نروژی انجام داده بودم، قرار شده بود نروژیها بیایند و کار را انجام دهند و این موضوع منتفی شد و برایشان روشن شد صدرا به عنوان یک بخش خصوصی فعالیت
دارد.
اما روند به گونهای بود که شما و نروژیها را از قرارداد کنار گذاشتند.
علت اینکه ما را کنار گذاشتند را باید از آقای ترکان سؤال کنید، برداشت من اینگونه است که زمانی که آقای ترکان صدرا را کنار گذاشتند، ناشی از فشاری بود که از جانب دولت احمدینژاد صورت
گرفته بود، ابتدا به وزیر ابلاغ شد، وزیر هم به آقای ترکان گفت که پروژه را به صدرا ندهید چون فکر میکردند من به آقای هاشمی نزدیک هستم.
یعنی در دو سال اول دولت آقای احمدینژاد ائتلافی علیه صدرا شکل گرفته است که نهایتا هم به بلاکلیستشدن صدرا منجر شد، در حقیقت میتوان گفت روند نزول صدرا از جایگاهش در
صنعت دریایی ایران از سال ٨٤ شروع شد. یادم هست آقای هامانه چند مصاحبه علیه شما انجام داد...
یکی از دلایل همین موضوع بود و دلیل دیگر آن هم این بود که تأسیسات دریایی رقیب سرسخت صدرا بود و آن موقع به دولت خیلی نزدیک بود.
منظورتان سهامداربودن نفت در آن است یا روابط سیاسی مدیرعامل تأسیسات دریایی؟
هم به لحاظ سهامداری شرکت نزدیک بود و هم اینکه مدیریت آن به مدیریت بالاتر آنجا نزدیک بود، مثلا برای شناوری که از چین به مبلغ ٤٠٠ میلیون دلار خریداری کردند، خود آقای وزیر امضا کرد. همین آقای
ترکان کلی کمک کرد. اگر تأسیسات دریایی تعهداتش را انجام ندهد، وزارت نفت این کار را انجام میدهد، برای کدام شرکت دیگری چنین تضمیننامهای را امضا کردند؟ به همین دلیل آنها هم به لحاظ
مدیریتی و هم به لحاظ سهامداری ترجیح میدادند اینگونه باشد. جالب این است که اگر مناقصه شفافی برگزار میشد، ما در مناقصه برنده بودیم. اما زمانی که بگویند شما ظرفیت ندارید
و ما را در مناقصه دعوت نکنند، خب شرکت افت میکند، اما اگر دعوت میشدیم، هم به لحاظ فنی و تکنیکی و هم به لحاظ قیمتی و سایر شرایط، از سایر رقبا سرتر بودیم و این موضوع را فهمیده بودند و در
پی این بودند که رقیبشان را به نوعی کنار بگذارند و موفق هم بودند زیرا پس از آن بود که به قراردادها ترک تشریفات داده شد.
اینگونه تأسیسات دریایی جای شما را در فازهای ١٥ و ١٦ گرفت.
تأسیسات دریایی جای ما را درفازهای ١٥ و ١٦ نگرفت، در آنجا فاز خشکی را قرارگاه انجام داد، بخشی از فاز دریا را صف و بخش دیگری را نیز ایزوایکو انجام داد.
لولهگذاری آن چطور؟
لولهگذاری آن را تأسیسات دریایی انجام داد.
ابتدا قرار بود تمام کارهای دریایی این فاز را صدرا انجام دهد.
بله، به جز حفاریهای چاهها، قرار بود مهندسی، خرید، ساخت، حمل و نصب تمام کارهای دریا را صدرا انجام دهد.
چه زمانی متوجه شدید دیگر در فازهای ١٥ و ١٦ نیستید؟
پس از آنکه دولت عوض شد، به فاصله کوتاهی شرکت نفت و گاز پارس ابلاغ کرد و آنها ترک تشریفات را انجام دادند و ذکر کردند به صدرا کار ندهید.
با امضای آقای ترکان؟
بله با امضای آقای ترکان.
یعنی خود آقای ترکان بانی این بود که یک شرکت نسبتا خصوصی در برابر قرارگاه کم بیاورد؟
من فکر نمیکنم آقای ترکان خودشان قلبا این کار را کرده باشند، زیرا از بالا به ایشان گفته بودند و ایشان هم تبعیت کردند و یکسری سلسلهمراتب باید اجرا میشد.
بلکلیستشدن صدرا چطور؟
آنگونه که بنده مطلع هستم، این کار در زمان آقای هامانه صورت گرفت.
آقای ترکان چطور؟ ایشان مدیر آقای هامانه بودند.
آنطور که بنده مطلع هستم، میدانم آقای هامانه این کار را کردند و همزمان با آن هم بنده خاطرم هست در دو پروژه دیگر هم ما رفتیم و گفتند شما در بلاکلیست قرار
گرفتید.
همزمان هم ١٠ LNG با بلژیکیها بستید.
بله، شرکت بلژیکی گفتند شما اگر حملونقل LNG را به ما بدهید ما هم ١٠ کشتی LNG در ایران میسازیم و خودمان سرمایهگذاری میکنیم. این شرکت بلژیکی آمد و با وزارت صنایع ما
مذاکره کرد و توافقنامهای هم امضا شد و این کار در حضور آقای طهماسبی صورت گرفت که در آن موقع وزیر صنایع بودند. اما بحث LNG مشکل داشت و گفتند ما این کار را انجام نمیدهیم
و درنتیجه شرکت بلژیکی هم رفت.
درواقع شما در بخشی از دولت آقای احمدینژاد محبوب بودید و در بخش دیگری منفور بودید، در نفت بلاکلیست میشدید ولی در وزارت صنایع میرفتید، مذاکره میکردید و کار
میگرفتید.
نمیتوان اینطور بیان کرد، سیاست وزارت نفت به گونهای بود که میگفتند ظرفیت شما پر است، نمیگفتند کاری را درست انجام ندادهایم.
کسی که ظرفیتش پر است را بلاکلیست نمیکنند.
تحت این عنوان ما را برکنار کردند، اگر بحث ظرفیت را بهطور جدی مطرح میکردند باید شخص ثالثی بررسی میکرد که آیا ظرفیت ما یا ظرفیت تأسیسات دریایی پر است و هرکدام چه مقدار ظرفیت داریم،
اما در نهایت این ابزاری شد برای اینکه کار را به ما ندهند. درخصوص برکناری صدرا به نظر بنده بیشتر بحث سیاسی حاکم شد و به همین لحاظ ما را برکنار کردند، زمانی که ما از صدرا بیرون آمدیم، به فاصله کوتاهی
کار ترک تشریفات را به صدرا دادند اما صدرا دیگر آن مدیریت را نداشت که بتواند کار را جلو ببرد، تنها برخی کارکنان بودند و برخی هم به دلیل برخورد بد مدیریت از صدرا بیرون آمدند.
من در آن دوره که با مدیران نفتی صحبت میکردم، میگفتند صدرا توان فنی خیلی بالایی ندارد و مثال میزدند سکوی فاز یک، نشت گاز دارد.
در فاز یک پارس جنوبی، سکوی SPP١ که هفت هزارتن وزن سکوها بود که آنها را به روش خاص Float over ساختیم و بارگیری شد و از آنجایی که کار بسیار سنگینی بود پس از بارگیری آقای دکتر جهانگیری و آقای
مهندس زنگنه تشریف آوردند بوشهر و در جشنی که به همین مناسبت گرفته شده بود شرکت کردند، اما چاههایی که روی دریا حفر شده بود و شیرهایی که روی آن نصب کرده بودند نشتی داشت و سکوی ما هیچگونه
نشتی نداشت؛ ما سکو را نصب کردیم و شریکی به اسم سامسونگ داشتیم که اعلام کرد امکان دارد نیروهایش صدمه ببینند و به همین دلیل آنجا را ترک کرد. شریک خارجی ما به دلیل مسائل ایمنی کار را ترک کرد اما
صدرا و مهندسانش پای این کار ماندند و سکو را تحویل POGC دادند، البته ما پیشبینیهای ایمنی بسیار ویژهای را در آنجا دیده بودیم که اگر مشکل نشت بیشتر شد، بتوانیم تمام پرسنل
خودمان را بهصورت ایمن از سکو خارج کنیم.
اما این نشتی به پای کارنامه صدرا نوشته شد.
در فازهای ٤ و ٥ هم این نشتی وجود داشت. سکوهای این فازها را ساختیم و آماده کردیم ولی نشتی در دریا و روی چاهها وجود داشت. آنجا هم ما نبودیم شرکت هیوندای در آنجا پیمانکار بود و کار
میکرد و اینکه مطلقا بگوییم نشتی از بخش ما بوده کار نادرستی است، زیرا وقتی ما سکو را به دریا میبریم در آنجا به وسیله گاز نیتروژن تست نشتی انجام میدهیم و این امکانپذیر نیست که
در سکویی بدون تست نشتی، گاز را وصل کنیم و هرکس این حرفها را بزند آدم بیسوادی است.
باکِلکردن لوله در فاز ٨ چطور؟
فکر میکنم فاز شش بود، ما شناوری که در صدرا ساخته بودیم را آوردیم و شروع به کار کردیم و اینجا یک کشمکش بین ما و استاتاویل بود. استاتاویل بههیچوجه قبول
نمیکرد ما یا تأسیسات دریایی این سه فاز را نصب کنیم. ما توافقنامهای را با تأسیسات دریایی امضا کردیم که دو خط را تأسیسات دریایی لوله کف دریا بگذارد و ما هم یک خط را بگذاریم که
ما این موضوع را به استاتاویل گفتیم ولی آنها مخالفت کردند و متأسفانه در آن زمان شرکت پتروپارس هم مخالفت کرد و مخالفت این دو باعث شد که POGC هم مخالفت کند. نظر استاتاویل این
بود یک پیمانکار خارجی بیاید و این کار را انجام دهد که در نهایت هم موفق شد و به نظرم در آن پروژه، شرکت استاتاویل، بیش از یک کارفرما بود. شرکت آرسیس را آوردند. حتی استاتاویل علاقه
نداشت در مرحله نصب با HL٥٠٠٠ بخش topside را نصب کنیم.
بالاخره کارفرما بوده. خود شما کارفرما باشید روی جزئیات پیمانکارها دقت نظر ندارید؟
درست است که آنها کارفرما هستند و ما هم پیمانکار، ولی ما دلال نیستیم. استاتاویل میخواست ما نقش دلالی را بازی کنیم و کار را بگیریم و بدهیم به پیمانکاری که از جانب آنها
معرفی میشود و درواقع کار را بدهیم به خارجیها، در این بین یک منفعتی ببریم. حاضر بودند ما پروژه را بدهیم به یک شرکت خارجی و بگوییم قدری هزینهها بیشتر شده و مابهالتفاوت
آن را به ما بدهد ولی چون ما دلال و دلالصفت نبودیم زیر بار نمیرفتیم.
تهمت سنگینی نیست؟
تهمت نیست، یک واقعیت است، چرا به ما زور میکردند که ما حتما برویم با آرسیس قرارداد ببندیم، چرا میگفتند که با HL٥٠٠٠ اینها را نصب نکن حتی آمدند و بیمهنامه آن را باطل کردند. آن
موقع رفتم پیش آقای ترکان و مسائل را تشریح کردم و ایشان به من اجازه دادند که نصب کنم.
بدون بیمه؟
بله بدون بیمه، مسئولیت آن را شرکت پذیرفت که اگر مشکلی برای آن پیش میآمد جبران هزینه آن بر عهده شرکت صدرا باشد، ولی از آنجایی که شرکت صدرا هم از اول تا آخر پروژه را بررسی کرده بود مطمئن
بود برای سکو هیچ اتفاقی نمیافتد.
بدون بیمه نصبکردن کار ی حرفهای است؟
وقتی شما وسط دریا هستی و بیمهنامه شما را باطل میکنند، اگر شما دست نگه داری احتمال خطر برای شما بیشتر است.
ولی اینکه شما بدون بیمه پروژه را انجام دهید، احتمال اینکه یک شرکت نابود شود هم زیاد است.
وقتی احتمال نابودشدن در حد صفر باشد، یعنی نابود نشده است.
شما که نباید احتمال صفربودن آن را بررسی کنید. یک شرکت بیمه باید این موضوع را بررسی کند. کار شما تشخیص ریسک نیست.
اتفاقا یکی از زمینههای کاریای که در صدرا داشتیم، بررسی ریسک اجرای هر پروژه بود که در حال حاضر هم وجود دارد. تمام ریسکها را بررسی و آنالیز میکنیم و برای آن راهحل پیدا
میکنیم.
پس با این تفاسیر باید تمام شرکتهای بیمهای دریایی را جمع کنیم، هر شرکت برود برای خودش یک واحد ریسک بگذارد و اگر ریسک نداشت کار را بدون بیمه انجام دهد.
ما علاقه نداشتیم این کار را بدون بیمه انجام دهیم.
یک کار خارج از عرف بود.
نه،یک کار حرفهای بود. در آن زمان که ما سکو را حمل کردهایم و روی دریا ایستادهایم ناگهان به شما میگویند بیمه کشتی لغو شده، در آن لحظه شما باید چه کاری انجام دهید.
نمیتوانید سکو را همانطور روی دریا نگه دارید، زیرا اگر قرار باشد اتفاقی برای آن بیفتد، در همان حالت هم اتفاق میافتد، مثلا اگر موجی بیاید یا توفانی شود، اگر قرار باشد اتفاقی بیفتد،
بدون اینکه شما این سکو را نصب کرده باشید هم آن اتفاق خواهد افتاد که در آن حالت دو کار بیشتر نمیتوان انجام داد، یا باید برگردید که با بررسیهایی که کردیم دیدیم امواج به سکو صدمه
میزند، یا اینکه باید آن را نصب میکردیم و بهتر هم این بود که سکو را نصب کنیم یا اینکه بایستیم تا دریا توفانی شود و به ما صدمه بزند و از آنجایی که ما همه چیز را پیشبینی کرده
بودیم، یکی از حرفهایترین افراد در جهان را آورده بودیم و روزی ٣٠ هزار دلار بابت آن میدادیم تا همه چیز را زیر نظر داشته باشد. به هرحال ما با بررسیهایی که انجام دادیم و
مجوزی که از جانب کارفرمای اصلی یعنی شرکت نفت و گاز پارس دریافت کردیم، زیرا این اموال و داراییهای شرکت بود که ما میرفتیم و نصب میکردیم و استاتاویل هم یک واسطه بود و شرکت
استاتاویل خیلی علاقه نداشت ما در قسمت نصب صاحب اسم شویم و این تجربه را کسب کنیم و درخصوص نصب این سکوها مخالفت بسیار زیادی انجام دادند و میگفتند حتما باید یک شرکت خارجی
بیاوریم و آن کار نصب را انجام دهد.
بهخاطر همین که میگفت بروید یک شرکت خارجی بیاورید، شما به این نتیجه رسیدید که آنها دلال هستند؟ نتیجهگیری شتابزدهای نیست؟
خیر، چون این موضوع را خودمان با چشم خودمان دیدیم و لمس کردیم. به جای آنکه کمک کند و بگوید این ایراداتت را برطرف کن و بعد نصب کن، از همان اول میگوید که بدهید جای دیگری نصب کند و مسئله دیگر این
بود که دل کارفرما را خالی میکرد. شما استاتاویل را با شرکت آرجی مقایسه کنید. آرجی میخواست در ایران کار کند و بههمیندلیل به کمک شرکت صدف کارخانهای را احداث کردند
که کار کوتینگ لولهها را انجام دهند. کسی که به ما میگفت دلالی کنید، خودش دلال نبود، میخواست ما را دلال کند و یک صفت دلالی به ما بدهد. ما یک شرکت صنعتی حرفهای بودیم و
نمیخواستیم کار دلالی انجام دهیم زیرا وظیفه ما کار دلالی نبود و بعد از اینها طرف روی ما انگ دلالی بزند و کارهایش را جلو ببرد.
اما خب صدرا آن موقع در خیلی از کارها بیتجربه و اولینبار بود که ورود میکرد؛ در همان پروژهای که شما لوله را باکل کردید....
درباره باکلکردن، ما در حال نصب لولهای در دریا بودیم و وقتی شما میخواهید لولهای را در دریا نصب کنید، این لوله باید از دو طرف در حال کشش باشد، یک سر لوله روی زمین کف دریا
خوابیده و سر دیگر آن روی شناور قرار دارد، در این فاصله اگر کشش در حد مجاز کمتر باشد، شناور شما به سمت لوله برمیگردد و سمت دیگر لوله هم که روی زمین خوابیده است، درنتیجه لوله خم میشود که
این تاخوردن لوله را اصطلاحا باکِلکردن میگویند. روزی که این اتفاق برای ما افتاد بلافاصله همکاران و متخصصان را روی شناور فرستادیم و دیدیم متأسفانه سیستم کنترل دستکاری شده، یکی
از سنسورهای آن را باز کرده و جای دیگری نصب کرده بودند. این گزارش در صدرا آمد و ما همچنان هم به دنبال این بودیم که چه کسی این کار را انجام داده و دقیقا یک خرابکاری بود و ما
نمیتوانیم درخصوص اینکه به دست چه کسی یا چه کسانی این خرابکاری صورت گرفته، صحبت کنیم.
یعنی استاتاویل این کار را کرده بود؟
این هم میتواند یکی از گزینهها باشد، ممکن است رقیب ما این کار را انجام داده باشد، ولی از آنجایی که قرار بود خط این پروژه را تأسیسات دریایی بگذارد، حداقل در این پروژه رقیب ما نبود که
بخواهیم فکر کنیم این کار، کار رقیب ما بوده است. بههرحال این عملیات باکلینگ ناشی از کار حرفهای ما نبود، ناشی از یک نوع خرابکاری بود.
خرابکاریای که ادامهدار بود و بعدها هم در چند پروژه صدرا این اتفاق برایشان میافتد.
نه، چنین اتفاقاتی دیگر نیفتاد.
جکت غرق شد، اینکه از همه بدتر است البته بعد از دوران شما بود.
بنده درخصوص اینکه چه کموکاستیهایی در آنجا صورت گرفته است در جریان نیستم و ممکن است کاستیهایی وجود داشته باشد.
از بهمن ٨٢ تا اردیبهشت ٨٨ چه اتفاقی افتاد که صدرا از ٤٠٠ میلیارد تومان به ٧٦ میلیارد تومان رسید، از سهم دوهزارو ٥٠٠تومانی و چهار هزارتومانی به سهم ٤٥ تومانی رسید و نهایتا روی صد
تومانی فروش رفت.
این موضوع را باید در مدیریت جستوجو کرد.
فقط؟
بله.
یعنی هیچ ارادهای پشت این قضیه نبود که صدرا به زیر صد میلیارد تومان برسد و برای دیگران مفت شود؟
آن ارادهای که قرار بود صدرا را بیاورند پایین و بفروشند از سوی مدیریت اعمال شد، بنده جابهجا شدم، تیم ما در آنجا جابهجا شد، شرکتی که در سال نزدیک به ٤٠٠ میلیارد تومان فروش داشت سال
بعد به ١٨٠ میلیارد تومان رسید و سال بعد آن نیز به ٦٠ میلیارد تومان رسید. در آن زمان، عدهای رفتند و ٧٠ میلیارد تومان خریدند. قرارگاه این کار را انجام داد با این استدلال که
میخواهم شرکت را از این وضعیت دربیاورم.
قبلا در صحبتهایتان این حرف بود که دستهایی در کار بوده که صدرا را به اینجا برساند. الان خیلی با احتیاطتر حرف میزنید. اتفاق خاصی افتاده است؟
سن ما بیشتر شده، با احتیاط بیشتری صحبت میکنیم، الان ظرفیت تحمل و انتقاد پایین آمده است. آن زمانی که در فازهای ١٥و ١٦ قرار بود با هم کار کنیم ما رفتیم پیشنهاد دادیم. ما با هرکسی که بتواند کار
کند و کار را بهتر انجام دهد کار میکنیم و مشکلی نداریم. حتی اخیرا هم به من پیشنهاد دادهاند که بیا صدرا را به شما برگردانیم ولی حالا بیشتر باید روی آن فکر کنم.
افسوس نمیخورید که ٢٧ سال مدیریت شما در صدرا در دو، سه سال از دست رفت؟
به لحاظ خود صدرا بله، ولی به لحاظ انسانهایی که در آنجا ساخته شدند خیر.
بعد از برکناری آقای ترکان را هم دیدید؟ آیا گله کردید که ایشان باعث شده پروژهها را قرارگاه خاتم بگیرد.
بله، پیش ایشان رفتم ولی هیچ موقع از کسی گلهای نکردم.
ایشان هم هیچ توضیحی ندادند؟
بالاخره هرکسی میداند که چه کاری کرده است. شما نباید چیزی را به رخ کسی بکشید.
با آقای هامانه پس از آنکه از وزارتخانه رفتند دیداری داشتید؟
آقای هامانه میترسید با من صحبت کند، چون اگر اخبارش به گوش آقای احمدینژاد میرسید حکم ایشان را لغو میکرد. گرچه خود آقای هامانه انسان شریفی هستند و من هیچ مشکل شخصیای با
ایشان ندارم، ولی ایشان به خاطر آقای احمدینژاد میترسید با بنده صحبت کند.
درمورد صدرا با آقای زنگنه صحبت کردهاید؟
خیر هیچ موقع صحبت نکردهام، من آدمی نیستم که به گذشته نگاه کنم. گذشته برای من تجربهای است که بتوانم در آینده کارم را بهتر انجام دهم.
اگر به گذشته نگاه نمیکردید روز رفتنتان بغض نمیکردید، زیرا داشتید به ٢٧ سال کارکردنتان نگاه میکردید. گفتید صدرا مثل فرزندم است.
بله، چون جایی بود که ٢٧ سال برای آن زحمت کشیده بودم و اگر دست یک جای دولتی نبود، شاید ثمره زحمات ما اینچنین دچار مشکل نمیشد ولی چارهای نیست، بعد از انقلاب باید این شرکت اداره
میشد و زمانی که من جوان ٢٧سالهای بودم وارد این شرکت شدم و شوروشوق انقلاب و توسعه کارها باعث شد تا من در آنجا بمانم و آنجا را توسعه بدهم. شاید الان صدرا وضعیت خوبی نداشته باشد ولی
نیروهایی که در آن حضور داشتند، درحالحاضر در جاهای دیگر بهخوبی کار میکنند و خدمات میدهند یا بعضا خودشان شرکت زدهاند و مشغول به کار هستند و پیشرفت میکنند.
از نظر شما دولت باید از یک شرکت یک میلیارددلاری حراست کند تا چنین شرکتی وجود داشته باشد؟ یا اینکه فقط شرایط رقابت را فراهم کند؟
باید به این شرکتها اجازه رشد بدهند، شرکتی که بزرگتر شود حتی میتواند به کشورهای دیگر هم پا بگذارد و کار بگیرد. ما بهتدریج در حال ورود به بازارهای بینالمللی بودیم،
بهطوریکه آلمان به ایران سفارش کشتی داد. روزی که من با آلمانیها قرارداد میبستم، طرف آلمانی گفت خدایا خودت شاهد باش ما یک روزی به ایرانیها کشتی میفروختیم و حالا
داریم از آنها کشتی میخریم.
همان شرکت هم ضمانتنامه شما را به اجرا گذاشت.
زمان من نبود، مدیریت بعدی نتوانست این پروژه را اجرا کند. حتی ما در یک مناقصهای در قطر شرکت کردیم و برنده شدیم اما بعد به مشکل تحریمها خوردیم و آن کار را به ما ندادند. خیلی از
شرکتهای ایرانی درحالحاضر پتانسیل کار در خارج از کشور را دارند و رزومههای آنها نسبت به بسیاری از شرکتهای اروپایی و آسیای دور بهتر است ولی بهخاطر اینکه فضای داخلی ما،
بحث تحریم و انتقال پول و رفتوآمد مطرح است و اینها باعث شده ما نتوانیم در بازارهای خارجی شرکت کنیم. صدرا شرکتی بود که در حال تبدیلشدن به یک شرکت بینالمللی بود. من در آن زمان
رفتم و یکی از ١٠ مشاور مدیریتی برتر دنیا را آوردم و قرارداد بستم و گفته بودم میخواهیم شرکتی مثل هیوندای باشیم به غیر از بخش خودروسازی آن و قرار بود با توجه به زیرساختهایی که
داشتیم به ما مشاوره دهد که چگونه رشد کنیم. دو جلسه نخست هم برگزار شد و تبیین کردیم و بعدها آمدند و مخالفت کردند و گفتند کشتیسازی صرفهای ندارد تعطیل کنیم. یعنی صدرایی که قرار بود
مانند شرکت هیوندای باشد تبدیل کردند به یک شرکت محدود، وگرنه من از کسی ترس نداشتم. وقتی که من میتوانم با استاد خودم در آمریکا کلکل کنم، اینجا نمیتوانم با استاتاویل
کلکل کنم؟ وگرنه من کاری به کارفرمای شرکت نفت نداشتم، من با استاتاویل، اِنی و آرجی کار میکردم.
آنموقع که شما صدرا را تحویل دادید بدهی صدرا چقدر بود؟ رقم ٧٠٠ میلیارد تومان گفته شده.
شما بدهی را چه چیزی تعریف میکنید.
بدهی به بانک، پولهای پیشپرداختی که از کارفرما گرفتید و کارهایش انجام نشد و از این دست موارد.
اگر پیشپرداختها را بدهی حساب کنید چون کاری برای آنها انجام نشده درست نیست. یک قرضی است که کارفرما به شما داده و شما کار را انجام میدهید و تسویه میشود. باید بدهی به
بانکها را حساب کنید بابت السی یا اعتبار بانکها، سنوات خدمت کارکنان و حقوق صاحبان سهام را هم اگر جزء بدهیهای شرکت حساب کنید، تمام این موارد طبق اسناد مالیاتی زیر ٤٠٠
میلیارد تومان بود. بدهی بانکی ما کمتر از ١٨٠ میلیارد تومان بود. تمام بدهی ما معقول و به قول معروف بانکپسند بود و هیچ بدهی سررسیدشده و معوق نداشتیم. شرکتهای سالم صنعتی تجاری چگونه
فعالیت میکنند؟ از کارفرما پول میگیرند و بخشی را خرید میکنند و سایر کارها را انجام میدهند.
پس این موردی که گفته میشد شما بدهی ٧٠٠میلیاردی از خودتان به جای گذاشته بودید کذب است؟
بله.
چون بعد از شما چنین ادعاهایی میشد.
کسی که چنین ادعایی میکند باید سند بیاورد. من براساس اسنادی که موجود است حرف میزنم و هرجا هم که خواستید، میتوانم ارائه کنم.
در یک جمله بگویید صدرا را کدام دولت به این حالوروز انداخت؟
یکم حرف بزرگی است که بگوییم کدام دولت این شرکت را بیچاره کرد. بهنظرم در مورد صدرا تنگنظری صورت گرفت.
در کدام دولت این تنگنظری صورت گرفت؟
درواقع حسادتی بود که نسبت به میزان رشد و پیشرفت ما داشتند. یک بخشی صنعتی بود، یک بخش مهمی هم سیاسی بود.
در اصل بهخاطر آقای هاشمی با شما چنین کاری کردند.
به لحاظ سیاسی بله، ولی به لحاظ اقتصادی نمیتوانستند تحمل کنند. تمام صحبتهایی که با کارفرما داشتم براساس حق اختیاراتم بود که در قراردادها داشتم.
شما بعد از اینکه از مدیرعاملی کنار رفتید، پیش آقای هاشمی رفتید تا این قضایا را تعریف کنید. ایشان چه گفتند؟
(بغض میکند) خدا رحمت کند ایشان را، من رفتم خدمتشان و ایشان گفتند که این دوره میگذرد و شما خودتان را آماده کنید و همکارانتان را آماده کنید زیرا ما بعد از این وارد یک دوره رشد و سازندگی
میشویم، ضمن اینکه ناراحت بودند ولی دستش را روی شانه من گذاشت و دوبار این موضوع را تأکید کرد.
خدا رحمتش کند....
نظرات :
شما می توانید اولین نفری باشید که برای این مطلب نظر می دهید.