عضو حزب اعتدال و توسعه بر این باور است که با مشارکت بیش از ۵٠ درصدی مردم در انتخابات؛ حسن روحانی پیروز میدان خواهد بود و انتخابات دو مرحلهای نمیشود.
خبرآنلاین: احزاب و جناحهای سیاسی کشور حالا دیگر تکلیفشان را معلوم کردهاند. هرچند همچنان اصولگرایان همراه با اما و اگر پیش میروند؛اما اصلاح طلبان و اعتدالیون مدتها است که میدانند از دوازدهمین انتخابات ریاست جمهوری چه میخواهند. آن ها همچنان پشت سر شیخ دیپلمات صف کشیده اند و هر روز هم مصرتر از دیروزند. میگویند نه از انتخابشان در سال 92 پشیمانند و نه از حمایت از روحانی دست بر میدارند.
غلامعلی دهقان، سخنگوی سابق حزب اعتدال و توسعه یکی از همین چهرههایی است که معتقد است روحانی هنوز هم «خیرالموجودین» است. مانند همان سال 92. او می گوید روحانی از ونزوئلایی شدن ایران
جلوگیری کرده و در این انتخابات هم پیروز میدان در همان دور اول است؛ البته مشروط بر اینکه مشارکت مردم بیشتر از 50 درصد باشد.
او احتمال کناره گیری قالیباف و رییسی را به نفع یکدیگر کم نمیداند و می گوید اصولگرایان هم از تجربه اصلاح طلبان در سال 92 درس گرفتهاند. دهقان حرکات تبلیغاتی قالیباف را پوپولیستی
ارزیابی میکند و میگوید گویی او آمده تا جای احمدینژاد را پر کند!
این فعال سیاسی اعتدالی در این گفت و گو از فعالیتهای حزب اعتدال و توسعه، سهم خواهیها از دولت روحانی، میل به اعتدال گرایی در دو جناح و همچنین از محمود احمدینژاد سخن گفت. از کسی که به گفته او جوگیری مضاعف داشت!دهقان به رفتار احمدینژاد بعد از ردصلاحیت نمره قبولی میدهد اما معتقد است او در تراز ملت ایران نبود و این یکی از دلایل ردصلاحیت او است.
مشروح گفت وگوی خبرآنلاین با غلامعلی دهقان را در زیر می خوانید؛
حلقه اول حزب اعتدال و توسعه در سال 76 و آنطور که قبلا از آقای جنتی شنیده بودیم برای مبارزه با «دگم اندیشی اصولگرایانه» با کمک ها و توصیههای آیتالله هاشمی، پایه گذاری شد. به نظر شما این حزب چقدر توانسته به سمت رفع این دگم اندیشیها پیش برود؟ با توجه به حضور نسبتا فعال این حزب در انتخابات گذشته مجلس و ریاست جمهوری، چقدر توانستهاید به رفع این دگم اندیشیهای اصولگرایانه کمک کنید؟
واقعیت این است که حزب اعتدال و توسعه در فضایی شکل گرفت که یک دوقطبی تند و تیز بعد از دوم خرداد، در کشور ما شکل گرفته بود که می شد رگه هایی از رادیکالیسم سیاسی را در دو جناح کشور دید. مرحوم هاشمی رفسنجانی با درایت، تیزهوشی و دوراندیشی که داشتند از تشکیل حزب اعتدال و توسعه استقبال کردند و شواهد هم نشان می دهد که در مورد اسم حزب هم که تشتت و اختلاف بود، ایشان معتقد بودند که کشور هم به اعتدال و هم به توسعه نیاز دارد. البته توسعه قابل تفسیر است؛ ولی ایشان همیشه معتقد به توسعه پایدار و دموکراتیک بودند که همه جناح های وفادار به نظام و انقلاب بتوانند در آن فعال باشند.
تندروی گریبانگیر هر دو جناح میتواند شود؛ هم اصولگرای دگم اندیش یا جزم اندیش داریم هم شاهد طرح «عبور از خاتمی و ساختارشکنی» بودیم. اوایل به چشم نمی آمد که حزب ما موفق شده باشد. به قول اصفهانیها یا این ور جوی بودیم یا آن ور جوی. یا باید استقلالی بودیم یا پرسپولیسی. وقتی به استادیوم می روید و دوقطبی می شود، دیگر نمی توانید بگویید که سپاهانی هستید یا تراکتوری! فضای استادیوم اینطوری است یعنی باید تکلیف خودتان را معلوم کنید. ما ایرانیها میل مان به فضای دوقطبی شدید داریم که شاید ریشه تاریخی هم داشته باشد. به همین دلیل بود که اعتدال و توسعه با یک حرکت خیلی بدیع، تدریجی، کند ولی مستمر پیش رفت. به مثابه همان که «رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود، رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود». حزب اعتدال با چنین حرکتی آمد و یارگیری خود را از دو جناح اصلی شروع کرد. برای همین ما همیشه در انتخاباتها لیست یکدستی نداشتیم. به قول معروف، راست معتدل و اصلاح طلب درون نظام و وفادار به نظام همیشه مورد تائید حزب ما بوده اند. بنابراین می خواهم بگویم که یارگیری حزب اعتدال و توسعه لزوما اختصاصی نبود.
یعنی شما هم مانند کارگزارانیها آیتالله هاشمی را پدر معنوی حزبتان میدانید؟
اصولا اگر بخواهیم بپرسیم که پدر معنوی این جریان بعد از انقلاب چه کسی است؟ باید بگویم که آقای هاشمی رفسنجانی است. آقای هاشمی رفسنجانی مورد ظلم یک جریان تندرو واقع شد که بسیار به ایشان بی ادبی و گستاخی کرد. حتی در مقطعی ایشان به حاشیه رفتند ولی دیدیم که به تدریج با صبوری و حوصله که یکی از ویژگی های اعتدال است، بار دیگر آیت الله به صحنه سیاسی بازگشتند. یعنی با داشتن حوصله فراوان و ظرفیت زیاد تندروها را به حاشیه راندند. حالا دیگر از خیلی از آن تندروی های دهه 60 و 70 این جماعت و حتی دهه 80 خبری نیست.
جو دو قطبی آن زمان کار را برای تاسیس یک حزب معتدل که میخواهد بیطرف باشد اما پشتوانه های حزبی هم داشته باشد؛ برایتان سخت نکرد؟
ببینید! شرایط اجتماعی باید یک گفتمان را ظهور و بروز دهد. همانطور که می بینیم در 28 مرداد و دوره مصدق، نهضت ملی شدن نفت به نتیجه نمی رسد چون شرایط آماده نیست. یا حرکت رهبر فقید انقلاب در سال 42 عملا به بن بست می خورد. چون ایشان تبعید می شوند؛ اما سال 57 چه اتفاقی می افتد؟ پس شرایط اجتماعی مهم است. حزب اعتدال و توسعه در سالهای 78 و 82 فعال بود اما شرایط اجتماعی آماده نبود. بستر و محمل آن باید آماده می شد. در آن مقطع زمانی یعنی در سالهای 77، 78 هضم اعتدال تا حدودی برای عرصه سیاسی کشور ثقیل بود ولی وقتی که جلوتر آمدیم، واقعیتهای جامعه ایرانی نشان داد که این گفتمان برای رشد و توسعه و پیشرفت کشور، منطقی تر است. یعنی به دردبخورتر است. برای همین جامعه درسال 1392 خیلی اتوماتیک و خودبه خود بعد از اینکه سالها جریانات فکری سیاسی را تجربه کرد؛ به این نتیجه رسید که بهترین گفتمان، گفتمان اعتدال است. به این معنا که با توجه به آرمانهایی که نظام و انقلاب دارد، باید توازنی با واقعیتهای عرصه جهان و داخلی شکل بگیرد. یعنی اینکه نیازهای نسل جدید به رسمیت شناخته شود، یعنی اینکه نمی توان مجامع بین المللی را نادیده گرفت یا اینکه تحریم ها را کاغذپاره خواند و تهدید به پاره کردن قطعنامه ها کرد! و از این دست حرفهایی که احمدی نژاد می زد؛ بلکه باید تعامل کرد و پشت میز مذاکره نشست. مثل همین کاری که تیم دیپلماسی به رهبری آقای ظریف انجام داد.
به سوال شما بر می گردم که حزب چقدر موفق شد که با اصولگرایی جزم اندیشانه مبارزه کند؟، به نظرم خیلی. چون حزب یک کارآکتر و برند اصلی دارد که یکی از آن برندها اعتدال بوده است.
یعنی شما دوری از تندروی ها و کندروی ها را که محصول اعتدال است و مخصوصا از سال 92 به بعد بیشتر شاهد آن بودیم، دستاورد حزبتان می دانید؟ یا اینکه فکر می کنید جامعه خودش به آن سمت رفته و شاید عملکرد حزب اعتدال و توسعه آنقدر هم مهم نبوده است.
قطعا سال 92، جامعه ایران دنبال نیرویی می گشت که تبلور اعتدال باشد. قطعا بعضی از کسانی که کاندید شدند، نمی توانستند تبلور اعتدال باشند. یعنی زایشی که شکل می گیرد، براساس شرایط اجتماعی است، باید با
آن بستری که آماده شده، سخنیتی داشته باشد. حزب اعتدال و توسعه را تنها می توانیم بگوییم که یک حزب آوانگارد و پیشرو بود. با توجه به ارتباطاتی که آقای روحانی داشت و از آنجا که در شکل گیری این حزب، جزو
مشوقین و کسانی بود که دوستان حلقه اصلی را تشویق کرده بود به نیرویی بالقوه برای کاندیداتوری تبدیل شد.
حزب ما در مقطعی در غربت بود. یعنی تفکر اعتدال در غربت بود و شرایط اجتماعی به جایی رسید که این گفتمان نیاز کشور شد. حالا چه کسانی این نیاز را می توانند پاسخگو باشند؟ قطعا آقای روحانی و مجموعه
ای که با آقای روحانی سالها تحت عنوان حزب اعتدال و توسعه کار کرده بودند. هرچند که خوشبختانه شاهد رشد و کمال در جناحین سیاسی هستیم. بعد از دوره ای که اصلاح طلبان از حاشیه قدرت به دور شدند یعنی از سال
84، خودشان را نقد کردند و جالب است که آنها هم به اعتدال رسیدند. برای همین از 92 به بعد آنها هم به شدت از آقای روحانی حمایت می کنند. اصولگراها هم بعد از یک دوره تجربه اولیه کار سیاسی به اعتدال
رسیدند. مثل طیف آقای لاریجانی. تلاقی این سه در برجام خودش را نشان داد. برجام زمانی بود که سه طیف به هم پیوستند و بعد از آن در انتخابات مجلس دهم و اسفند 94 تبلور این به هم رسیدن را دیدیم. یکباره
دیدیم که در لیست امید نیروهایی هستند که تا چند سال پیش به شدت با هم رقابت می کردند! اما چه عاملی این ها را گرد هم آورد؟ اعتدال. از آقای کاظم جلالی که از اصولگرایان معتدل بود، دوستان اصلاح طلب مثل
آقای حضرتی و مجموعه دوستانی که مستقل بودند و جوانان، در این لیست قرار گرفتند. این نشان داد که این گفتمان ظرفیت بالایی برای ایران فردا دارد. اگر آقای روحانی در این دوره نیز رای بیاورد -که چشم انداز
نشان می دهد که اگر با مشارکت حداکثری روبه رو شویم در دور اول کار تمام است- ان شاءالله این گفتمان هم نهادینه می شود.
حزب شما، تنها حزبی است که اسم اعتدال را در عنوان حزبی خود دارد. در حال حاضر چه احزاب یا افرادی را جزو اعتدالگرایان می دانید؟
ببینید! در همان سوالات اول و دوم هم اشاره کردم که اعتدال، یک فکر و ایده است. بخشی از جامعه سیاسی ایران که در حزب اعتدال و توسعه بودند، زودتر به این تحلیل رسیده بودند. گذر زمان همانطور که عرض کردم، باعث شد که بخش عمده ای از اصلاح طلبان هم به همین گفتمان برسند. تحولات جامعه ایرانی باعث شد که بخشی از اصولگرایان هم به این نتیجه برسند. یعنی الان آقای روحانی برآیند سه جریان فکری- سیاسی است.
اگر بخواهیم غیر از آقای روحانی اشخاصی را نام ببرید که سبک و سیاق اعتدالی، پیش گرفته و رها نکردهاند؛ از چه کسانی نام می برید؟
مثال خیلی بارز آن آقای ناطق نوری است. یکی از شخصیتهایی که زمانی کاملا در اردوگاه اصولگرایی تعریف شد. در سال 76 یک رقابت دوقطبی کامل اصولگرایی- اصلاح طلبی داشتیم. ولی همین آقای ناطق نوری طی همین سه سال گذشته بارها و بارها از سوی اصلاح طلبان پیشنهاد گرفتند که برای مجلس کاندیدا شوند.
یعنی گفتمان آقای ناطق را برآمده از حزبتان می دانید؟
نه، برآمده از گفتمان حزب. علاوه بر ایشان،آقای علی لاریجانی هم شخصیتی است که در برجام نشان داد که منافع ملی را بر منافع جناحی ترجیح می دهد. در همین موضع گیری اخیر دال بر منع اقلیتهای
مذهبی برای حضور در انتخابات شوراها؛ ایشان موضع خوبی گرفت. آقای علی اکبر ولایتی هم درست است که سابقه کارکرد اصولگرایی دارد ولی از دید من موضع گیری های خیلی نزدیکی به اعتدالیون دارند. در مناظره 92 چه
کسی برای اولین بار عملکرد سعید جلیلی را زیر سوال برد؟!
سخنان یادگار امام؛ حسن آقای خمینی را کمی آنالیز کنید، واقعا به خوبی تفکر اعتدال را در سخنانشان می بینید. الان به نظر من، کلیت اصلاحات که مدیریت آن با رئیس دولت اصلاحات است، در چارچوب اعتدال
حرکت می کنند. شخصیتهایی که از حوزه اصولگرایی نام بردم نیز در همین چارچوب حرکت می کنند.
آقای دهقان شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه مشخصا با چه کسانی جلسه برگزار می کند؟ با کدام یک از احزاب اصلاح طلب مراوده دارید؟
در انتخابات مجلس و چینش لیست امید، دوستانی از مجموعه ما با دوستانی از اصلاح طلبان جلسات زیادی داشتند که آن موقع در مطبوعات آمد. آقای بانک، سال گذشته مصاحبه ای داشتند که گفتند خودشان، آقای واعظی و
آقای ترکان بودند و از آن طرف هم آقایان مرعشی، کمالی و احتمالا آقای موسوی لاری بودند.
در سال 92، اولین حزبی که از آقای روحانی حمایت کرد، حزب شما بود. بعد از اینکه اعلام حمایت کردید، کدام احزاب به جرگه حامیان ایشان اضافه شدند؟
آقای روحانی ضمن اینکه از دید حزب تفکر اعتدالی داشت، ارتباط تنگاتنگی هم با مجموعه ما داشت. همه دوستانی که در حزب فعال بودند، درحقیقت معاونین ایشان در دفتر مطالعات استراتژیک مجمع تشخیص در نیاوران بودند. این ارتباط فقط ارتباط گفتمانی نبود بلکه ارتباط تشکیلاتی و عاطفی هم بود. از ماه ها قبل از انتخابات سال 92، این بحث بود که برای انتخابات یازدهم، چه کسی بیاید؟ بالاخره ما به این نتیجه رسیدیم که آقای روحانی خیرالموجودین درآن شرایط است. یکی از کسانی که در آن زمان مطرح می کرد آقای روحانی به این دلایل باید بیاید، خودِ من بودم که آن زمان سمتِ سخنگویی حزب را داشتم. برای همین است که می گویند اولین بار این سخنگوی حزب بود که مطرح کرد آقای روحانی بیاید.
بنابراین حزب اعتدال و توسعه جزو دعوت کنندگان اولیه بود. چنانچه مصاحبه های بنده را در سال91 بخوانید، از ماه ها قبل تحلیلمان این بود. همان موقع مقام معظم رهبری هم تاکید داشتند که باید به سمت جذب حداکثری برویم. بر اساس برآوردهای ما آقای روحانی کسی بود که می توانست نیروهایی از همه جناحها را کنار همدیگر بنشاند و همینطور هم شد. اگر کابینه ایشان را نگاه کنید؛ می بینید که خانم ابتکار، علی ربیعی و نیروهای اصلاح طلب هستند و نیروهای اصولگرا مثل آقایان رحمانی فضلی و آقای پورمحمدی هم هستند. نیروهای اعتدالی هم مثل آقایان نوبخت، واعظی و ترکان هم حضور دارند. این کار از کسی دیگر بر نمیآمد. جذب حداکثری، یعنی استفاده از همه نیروها. هر کدام از نیروها، سخنگوی بخشی از جامعه ایران هستند.
منظورتان این است که اتفاقات سال 90 تا 92 نیروهای سیاسی را علیه احمدینژاد متحد کرد؟
سال 91، شرایطی بود که التهاب کل کشور را فرا گرفته بود و قیمت دلار به صورت موشکی دائما سیر صعودی داشت. تورم بیداد می کرد. بارها گفته ام و این مثال خیلی تکرار شده است. آن زمان من مسئول خرید خانه بودم و به یاد دارم که قیمت پنیر «پ» در بهار 90، 1200 تومان بود و در بهار 91 به 2400 تومان رسید و تقریبا اواخر دوره آقای احمدی نژاد به 3600 تومان هم رسید. افزایش بیش از 200 درصد به قیمت یک کالا طی دو سال!!
آمارها را بررسی کنید، قیمت دلار از 84 تا 92، بیش از 100 درصد افزایش داشته است. قیمتها از یک طرف و تحریم ها هم از طرف دیگر روز به روز خطرات زیادی را متوجه کشور می کرد. در آن شرایط یادم است که همه صحبتهای ما این بود که کسی بیاید که واقعا در دیپلماسی قوی باشد. کشور دائم در حال هزینه دادن بود؛ درحالی که چیزی هم در قضیه هسته ای دستگیرش نشده بود. باید عقلانیت به خرج می دادیم. ما دائما در صحنه بوکس جهانی به حاشیه رفته و مشت می خوردیم. باید کسی وارد میدان می شد که وضعیت را تغییر دهد. چرا صادرات دو میلیون و 400 بشکه نفت را به یک میلیون و 200 رساندند و بعد به 400 بشکه رسید؟ به قول آقای روحانی اگر آن شرایط ادامه پیدا می کرد در همین اواخر سال 95، فقط دولت پول حقوق جاری کارمندان خود را داشت! درواقع همان بلایی که سر عراق آوردند را سر ما می آوردند؛ نفت در برابر غذا، نفت در برابر دارو! یعنی شرایط ما "ونزلیزه" می شد. "ونزلیزه" یعنی ونزولایی کردن اقتصاد کشور. تعبیر یکی از دوستان (آقای رمضان زاده) این بود که دیگر باید به سمت مرز افغانستان می رفتیم و از آنجا جنس می گرفتیم. در آن شرایط، حزب اعتدال و توسعه به این نتیجه رسیده بود که آقای روحانی این ظرفیت را دارد که مشکل اصلی را حل کند و همینطور هم شد. واقعا باید از آقای عارف نه یک بار بلکه ده ها بار تشکر کرد که با تحلیل مجموعه اصلاحات، به نفع آقای روحانی کنار رفت. خیلی جالب است که همچنان هم یکی از افتخارات جریان اصلاحات همین است که آن کار را انجام داد و همه شان هم از این کار راضی هستند.
شما از حمایت آیت الله هاشمی از آقای روحانی گفتید. به نظر شما روحانی می تواند نماینده جریان فکری هاشمی باشد؟
شما اگر تصاویر دهه 60 را نگاه کنید، می بینید که حتی در جبهه هم آقای هاشمی با آقای روحانی هستند و این خیلی معنی دارد. بنابراین غیر از شباهت های گفتمانی باید قبول کنیم که ارتباط عاطفی خیلی خوبی هم همیشه میان این دو نفر بوده و حتی آن جمله ای که آقای هاشمی چند ماه پیش از فوتشان بیان کردند که «حالا دیگر می توانم راحت از این دنیا بروم چون آقای روحانی رئیس دولت هستند» خیلی معنادار است. این نشان دهنده این است که آقای روحانی مورد تائید آقای هاشمی هستند.
بد نیست که این خاطره هم گفته شود؛ اگر اشتباه نکنم، سال 92 آقای روحانی روز اول و آقای هاشمی دقایق آخر برای نامزدی در انتخابات ثبت نام کردند. بعد از ثبت نام نمی دانم به صورت حضوری بوده یا پیغام، آقای روحانی خطاب به آقای هاشمی گفته بودند که خب، حالا که شما هستید، من دیگر انصراف بدهم. اما آقای هاشمی گفته بودند که شما انصراف ندهید و دیدیم که آقای هاشمی چقدر دوراندیشانه به بازی سیاسی در ایران نگاه می کردند و جایی را می دیدند که ممکن است خودشان رد صلاحیت شوند و کسی باید باشد که شبیه ترین افراد به آقای هاشمی باشد. این خودش نشان می دهد که آقای هاشمی هم چقدر دوراندیش بودند و هم چقدر به آقای روحانی علاقه داشتند.
پس آقای روحانی می تواند ادامه دهنده راه هاشمی باشد؟
بله. ولی فراموش نکنیم که بالاخره آقای هاشمی شخصیتی بود که در کوران انقلاب، شکل گرفت، پرورده شد. یک مبارز بود، شخصیت دنیا دیده ای داشت. چنین شخصیت هایی کم پیدا می شوند. در هر انقلابی شاید چند تا از این شخصیتها پدید بیاید. اما واقعا در بین شخصیتهایی که می بینیم، یکی از شخصیتهایی که به شدت تحت تاثیر افکار آقای هاشمی هستند و با ایشان ارتباط داشتند، آقای روحانی است.
آیا اصولگرایان به اندازهای که آقای هاشمی را قبول داشتند، حالا آقای روحانی را قبول دارند؟
البته باید سوال کنیم، کدام اصولگرایان؟ اگر بخواهیم تقسیم کنیم اصولگرایان یک طیف هستند که همین طیف هم تقسیم بندی می شود. مثلا ما اصولگرایان سنتی را داریم که در همین انتخابات هم آقای میرسلیم نامزد آنها است. این دوستان همیشه با آقای هاشمی رابطه داشتند. آقای عسگراولادی با آقای هاشمی دیدار داشتند. در برخوردهایی که با اصولگرایان سنتی دارم، نسبت به آقای روحانی، تخریبی نیستند. این خیلی مهم است. یعنی نمی بینیم که این مجموعه آقای روحانی را تخریب کند. ممکن است صددرصد ایشان را قبول نداشته باشند اما تخریبش هم نمی کنند. بخش دیگری از اصولگرایان را اعتدالی می گوییم که نمونه آنها، علی لاریجانی و کاظم جلالی هستند که کاملا از آقای روحانی حمایت می کنند. بخشی از اصولگرایان باقی می مانند که در جبهه پایداری هستند که همیشه نسبت به آقای هاشمی انتقاد داشتند و الان هم به آقای روحانی نقد دارند. اصولگرایانی هم هستند که ادعا می کنند مستقل اند؛ مثل آقای رسایی و قدیریابیانه و این تیپ ها که آنها هم نسبت به آقای روحانی نقد دارند. بنابراین باید اینها را تفکیک کنیم و نمی توانیم بگوییم کلیت اصولگرایان آقای روحانی را قبول دارند چون بخشی از آنها انتقاد دارند. همینطور هم نمی توانیم بگوییم همه اصولگرایان آقای روحانی را قبول دارند. در منطق خوانده ایم که موجب کلیه نیست بلکه موجب جزئیه است. برخی از اصولگرایان حمایت می کنند و برخی هم آقای روحانی را نقد می کنند.
در مقابل حمایت اصلاح طلبان از آقای روحانی را چطور می دانید؟ حمایت عام می دانید یا منفعت طلبانه؟!
به نظرم جریان اصلاحات از دوره آقای خاتمی درس گرفت. این نکته ای نیست که من بگویم؛ بلکه آقای رضا خاتمی، سعید حجاریان، علی شکوری راد، مصطفی تاجزاده و همگی بارها اعلام کرده اند که ما الان به پختگی رسیدیم. البته نمی دانم کدام یک از این بزرگواران این تعبیر پختگی را به کار برد ولی خیلی تعبیر قشنگی بود. طبیعی هم هست؛ 20 سال زمان کمی نیست و انسان ها از زندگی و تاریخ بالاخره باید درس بگیرند. فردوسی می گوید «آنکه ناموخت گذشته از روزگار، نیز ناموزد هیچی از آموزگار». امام خمینی(ره) فرمودند که «بهترین معلم انسانها، تاریخ است». بنابراین این طبیعی است و انتظاری بیش از این هم از کسانی که روشنفکران مسلمان ما تحت عنوان اصلاح طلبان بودند، نمی رود. اتفاقا فکر می کنم که آنها خیلی از آرمانها، آمالها، آرزوها و تفکراتشان را در همین گفتمان اعتدال و کارکرد آقای روحانی دیدند.
یعنی منفعت طلبانه نیست؟
نه، اصلا. همان که گفتند "ما پخته شدیم" به همین معنی است. یعنی طی یک فرآیند 20ساله، اندیشه ها و دیدگاه هایشان به یک جایی رسید که با دیدگاه ها و تفکرات آقای روحانی احساس نزدیکی می کردند.
این را به آن دلیل پرسیدم که در سال 92 و هم اکنون تحلیلهایی در مورد سهم خواهی های احتمالی جریان اصلاح طلب وجود داشت. نظر شما چیست؟
بخشی از این موضوع، بدیهی است. چون عرصه سیاست، عرصه قدرت است. برخی آنها در خودشان می دیدند که به عنوان وزیر در کابینه باشند یا در معاونت ها یا مدیرکلی. می توان مصداقی مواردی را نام برد ولی به نظرم این خیلی مهم نیست. بلکه مهم این است که برآیند کلی اصلاحات چه گفته است؟ برآیند کلیت اصلاحات، آقای روحانی را چگونه در این 4 سال تعریف کرد؟ آنچه ما داریم می بینیم، واقعا دفاع جانانه بوده است. الان هم در آستانه انتخابات، باز اصلاح طلبان همه آماده پا در رکاب هستند که از آقای روحانی حمایت کنند.
پس درواقع شما این سهم خواهی را قبول ندارید؟
حالا اگر موردی هم بوده، آنقدر فراوان نیست.
کمی هم از اصولگرایان بپرسیم؛ به نظر شما چرا جمنا از آقای روحانی دعوت نکرد؟ بالاخره ایشان سبقه اصولگرایی هم دارد. حتی در سال 92 دیدیم یکسری از اصولگرایان می گفتند که چرا او را اصلاح طلب می نامید؟! ولی اکنون وقتی تشکلی به اسم جمنا شکل می گیرد، از آقای روحانی دعوت به عمل نمیآورند...
بله، آنها که از خیلی ها دعوت نکردند. از آقای لاریجانی هم دعوت نکردند. از آقای باهنر هم دعوت نکردند. دلیلش همان فکر است. جمنا، براساس آدمها شکل نگرفته بلکه براساس یک فکر شکل گرفته که آن هم تازه نفی روحانی است. آنها اصلا خودشان را بر چه اساسی در عرصه سیاست تعریف می کنند؟ براساس نفی آقای روحانی و سیاستهایش. مسلم است که از رقیب خودشان حمایت نمی کنند. درست است که آقای روحانی سبقه جامعه روحانیت را داشته، ولی الان واقعا شاید یک دهه باشد که در جلسات آنها شرکت نکرده است. ضمن اینکه کنش آقای روحانی خیلی مهم بوده است؛ اصولگرایان تند و تیز و انقلابی از دید خودشان همیشه آقای روحانی را مورد نقد قرار داده اند. البته سابقه نقد به قبل هم بر میگردد. یعنی حتی وقتی مجلس پنجم شکل گرفت و اسفند 74 که انتخابات مجلس بود، جالب است که لیست انصار حزب الله شبیه لیست جامعه روحانیت بود اما سه نفر در آن لیست نبودند. یکی از آنها حسن روحانی و دیگری محمدجواد لاریجانی بود که حزب الله مدعی بود او افکار نزدیک به غرب دارد. البته الان موضع گیری های آقای جواد لاریجانی خیلی ضدغربی است و حتی تند هم شده است. در واقع این اختلافات به تازگی شروع نشده است.
در زمان جنگ هم جمعی از نیروهای اصولگرا و اصلاح طلب و چپ و راست آن موقع به همراه برخی اعضای مجلس دوم، مجمع عقلا را تشکیل می دادند. این همان یارگیری اعتدالی است که ریشه دارد و یک شبه انجام نشده و تفکری است که می گوید ما که در ایران خیلی حزب درست و درمانی نداریمٰ بیشتر جناحی و طیفی هستیم؛ حالا چرا از چهار تا نیروی مثبتی که در آن جناح هست، استفاده نکنیم؟ درحالی که اگر آدم عاقل، متخصص، کارشناسی وجود دارد باید از وجودش استفاده کرد. این خودش یک تفکر می شود. حالا جامعه اسم این تفکر را اعتدال گذاشته است. یعنی از نیروهای شایسته و تمام ظرفیتهای کشور استفاده شود.
شما بین اصولگرایان رابطه حسن روحانی را با چه کسی بهتر می دانید؟ یا از آن طرف رابطه چه کسی از بین اصولگرایان با حسن روحانی بهتر است؟
کدام اصولگرایان؟ اصولگرای اعتدالی را که گفتیم، آقای لاریجانی بویژه در موضوع برجام و خارج از مجلس هم آقای ناطق و اکرمی رابطه نزدیکی با آقای روحانی دارند. اصولگرایان سنتی بالاخره دوستان آقای روحانی هستند یعنی مجموعه حزب موتلفه. ممکن است انتقادی به عملکرد او در این 4 سال داشته باشند ولی رویکردشان تخریبی نبوده است. لااقل من ندیدم. اصولگرایان مدعی انقلابی گری که در جبهه پایداری و برخی از چهره های مستقل اصولگرا نمود دارند، صاحب تفکراتی هستند که از همان مجلس دوم، آقای روحانی را نقد می کردند. همانطور که گفتم حتی حزب الله نام آقای روحانی را در انتخابات مجلس پنجم در لیست خود قرار نداد. آنها همیشه نسبت به آقای روحانی کم و بیش انتقاد داشته اند. منتها آن زمان آقای روحانی نماینده مجلس بود و چهره شناخته شده ای نبود که این انتقادات خیلی به چشم بیاید ولی سیاسیون و خواصی که پیگیر مسائل سیاسی بودند؛ این را می دانستند. با به قدرت رسیدن آقای روحانی دیدگاه هایشان وارد صحنه عملیاتی کشور شد، در سیاست خارجی، تعامل با جهان و مذاکره با 6 قدرت جهانی نمود پیدا کرد. در عرصه فرهنگی هم اینکه نباید جامعه بسته باشد و جوانها به یک موسیقی حلال و مشروع و فیلم و سینما نیاز دارند. اما دیدیم که برخی با این دیدگاهها مخالفت کرده و بعضا در شهرهایی برگزاری کنسرت ها لغو می شد. این بخش از اصولگرایان با آقای روحانی زاویه دارند. البته اگر نقد سازنده باشد، خیلی خوب است آنچه بد است نقدهای تخریبی است. هر کارکردی ممکن است اشتباهاتی داشته باشد که همان دستاویزشان می شود و بزرگش می کنند که خیلی وقت ها هم درست نیست. مثلا حرف از تعطیلی بعضی کارخانه ها مثل داروگر می زنند درحالی که همچنان فعال است. اگر هم تعطیل شده باشد، مربوط به زمان احمدی نژاد بوده اما چون دنبال زدن هستند و می خواهند چهره دولت را تخریب کنند، هر چیزی می گویند. درواقع نمی خواهند نیمه پر را ببینند بلکه می خواهند نیمه خالی لیوان را ببینند.
آقای دهقان حزب شما آقای جنتی و واعظی را به عنوان وزیر در دولت یازدهم داشت. فکر می کنید اگر آقای روحانی رای بیاورند برای دولت بعد چقدر امکان دارد که از حزب شما، وزیر انتخاب کنند؟
گفته اند که «چو فردا شود، فکر فردا کنیم»!
با توجه به سبقه ای که الان وجود دارد، می توان حدسهایی زد...
این خود آقای روحانی است که باید تصمیم بگیرد. من فقط بر اساس یک تحلیل سیاسی و شناختی که از جریان فکری آقای روحانی دارم، فقط می توانم پیش بینی کنم. قطعا باز هم کابینه آقای روحانی فراجناحی خواهد بود. چون ایشان از همان مجلس دوم هم با معتدلهای این طرف و هم با معتدلهای آن طرف کار می کرد. چاره ای هم نیست و اتفاقا خیلی هم خوب است. پیشرفت کشور مستلزم این است که از همه شایسته ها بهره بگیریم.
ژنرال های حزب اعتدال و توسعه چه کسانی هستند؟ همان کسانی که در دولت یازدهم پستی داشتند؟
در هر حزبی کسانی که بنیانگذار حزب و چهره هستند معمولا به ژنرال ها معروفند. مثلا در جبهه اصلاحات، آقایان خاتمی، عارف، جهانگیری و کرباسچی از ژنرال ها هستند که در بنیانگذاری جبهه اصلاحات نقش مهمی
داشتند. در جریان اصولگرایی هم آقایان لاریجانی، حبیبی، بادامچیان و ولایتی ژنرال محسوب می شوند. در حزب اعتدال و توسعه هم چهره هایی هستند که سابقه مبارزاتی دارند و چند دوره نماینده مجلس بوده اند که می
توان آن ها را ژنرال حزب دانست. مثلا آقایان نوبخت، واعظی، ترکان به نظر من ژنرال های حزب هستند.
علی جنتی هم یکی از چهره های حزب اعتدال و توسعه است که مدتی هم وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بود. شما از ادامه روابط او با دولت اطلاع دارید؟ در چند روز گذشته خبرهایی مبنی بر ریاست او بر ستاد انتخاباتی
روحانی شنیده شد که البته خبرها ضد و نقیض بود...
رییس ستاد انتخاباتی آقای روحانی محمد شریتعمداری است و علی جنتی رییس ستاد انتخاباتی حزب اعتدال و توسعه است. البته برای اینکه ارتباط تنگاتنگی بین دو ستاد باشد؛ علی جنتی در ستاد اصلی روحانی هم معاونت
تبلیغات را بر عهده دارد. معاونت استان ها هم که به عهده آقای بانک است.
در این صورت محوریت در ستاد انتخاباتی آقای روحانی به عهده حزب اعتدال و توسعه است؟
البته معاونت های آنجا بیشتر از دو نفر است اما اعضای
حزب در ستاد انتخاباتی حسن روحانی فعال هستند. این موضوع مهمی نیست. در حال حاضر نباید به دنبال این باشیم که فلانی برای این مجموعه یا آن مجموعه است. من از این بابت احساس خطر می کنم. هدف نباید فراموش شود. در حال حاضر هدف اصلی این است که حسن روحانی رییس جمهور شود. روحانی الان یک حزب را نمایندگی نمی کند. هر کسی بگوید که روحانی وابسته به این حزب یا آن حزب است یا انحصارطلب است یا درک درستی از معادلات سیاسی کشور ندارد.
این احساس خطر از دو منظر قابل بررسی است. یکی در مورد سهم خواهی ها از دولت روحانی است و دیگری درباره نوع رقابت در طول جریان انتخابات است. کدام یک به نظر شما جدی تر است؟
تجربه 92 نشان داد که خوشبختانه بعضی افراد در جریان های سیاسی به این پختگی رسیدند که در مواقعی باید از خودمان عبور کنیم. ما تجربه یک تراژدی را در دولت نهم و دهم داریم و همه به این موضوع رسیدند که
دلیل اصلی روی کار آمدن احمدی نژاد در سال 84 چند دستگی میان اصلاح طلبان بود. 17- 18 میلیون رای ما بین کاندیداها خرد شد و ما شکست خوردیم. ما چند بار باید از یک مکان گزیده شویم؟ ما باید همه منافع
جناحی و پست و مقام خواهی را کنار بگذاریم و بدانیم که نباید رقیب را دست کم بگیریم.
شما این خردگرایی را در جناح مقابل هم می بینید؟
شواهد نشان می دهد که بین اصولگرایان در این انتخابات هم می تواند چنین چیزی اتفاق بیفتد. یعنی احتمال اینکه کاندیدای اصولگرایان یک نفر باشد وجود دارد. این جناج در مساله برجام به این پختگی رسیده که
باید درک درستی از مدیریت جهانی داشت. من بعید نمیدانم که ائتلاف بین آن ها شکل بگیرد. بالاخره دیداری بین آقایان رییسی و قالیباف شکل گرفته است و آن ها با یکدیگر در ارتباط هستند. هرچند که رقابت آن ها
در حال حاضر با یکدیگر جدی است و این موضوع را می شود در کانال های تلگرامی هوادارن این دو کاندیدا دید. آن ها می توانند از تجربه سال 92 اصلاح طلبان استفاده کنند.
به نظر شما بین رییسی، قالیباف و میرسلیم کدام یک شانس بیشتری برای ماندن در صحنه دارند یا مصرتر هستند که در صحنه باقی بمانند؟
این موضوع بستگی به نظرسنجی های نزدیک به انتخابات دارد. در حال حاضر آنچه که از نظرسنجی ها برمی آید این است که 50 درصد مردم در انتخابات شرکت خواهند کرد. با این آمار انتخابات به دور دوم کشیده خواهد
شد. یعنی بین روحانی و یکی از دو نفر قالیباف و رییسی. اما هنوز تبلیغات شکل نگرفته است. پیش بینی ما مشارکت 70 درصدی در انتخابات است. اگر اینگونه شود روحانی در همان مرحله اول رای خوبی می آورد و کار
تمام است. این موضوع برای اصولگرایان مهم است که آیا رایشان را یک کاسه کنند و بعد در تقسیم پست با یکدیگر کنار بیایند یا خیر. آنگونه که از تحلیل چهره های این جناح بر می آید رقابت اصولگرایان با یکدیگر
جدی است اما اینکه کدام یک مصرتر است باید بگویم که هردوی آقایان رییسی و قالیباف برای ماندن در انتخابات مصر هستند. پایگاه رای میرسلیم هم اصولگرایان سنتی است یعنی همان رایی که ولایتی داشت.
آقای دهقان آرایش سیاسی انتخابات شکل گرفته است. ارزیابی شما از نوع رقابت بین حسن روحانی و دیگر کاندیداها چیست؟
آرایش انتخاباتی الان همان آرایش سال 92 است. آقای روحانی که در صحنه هست و آقای قالیباف هم که به مصداق تا سه نشه بازی نشه؛ دوباره به میدان آمده است! هاشمی طبا هم که علی الظاهر کارگزارانی است که من را یاد غرضی می اندازد؛ احتمال دارد که او به نفع کاندیدای اصلاحات کنار برود. البته هاشمی طبا با تدبیرتر از غرضی است و احتمالا کنار می رود.
به نظر می رسد رای میرسلیم هم یک و نیم تا دو میلیون نفر باشد. آقای جهانگیری هم من را یاد عارف می اندازد. او آمده بود تا اگر روحانی ردصلاحیت شد؛ در صحنه باشد. روحانی دفعه قبل هم خیلی خوب از پس
قالیباف برآمد! از آقای رییسی هم که هنوز چیزی ندیده ایم. فقط جای محسن رضایی خالی است! کاراکتری شبیه رضایی در این انتخابات نداریم.
اما این انتخابات یک فرق کرده است. روحانی سال 92 رییس قوه نبود و او الان سابقه مدیریت قوه اجرایی را نیز دارد و این موضوع خیلی مهم است.
این موضوع به پایگاه رای او کمک خواهد کرد یا می تواند برای او تهدید هم باشد؟
این موضوع برای او هم تهدید است و هم فرصت. کسی که دیکته ننوشته؛ غلط هم ندارد. اما کسی که دیکته نوشته احتمال اشتباه هم دارد! روحانی چهارسال سمت داشته و جامعه از او مطالباتی دارد. رقیب هم روی نقاط ضعف
او دست می گذارد و آن ها را بزرگ نمایی می کند. اما این موضوع برایش فرصت است چون دست او پر است. درست است که می شود نواقصی را پیدا کرد اما باید به نیمه پر لیوان هم نگاه کرد. اگر دستاوردها خوب منتقل
شود قطعا برای حسن روحانی کمک دهنده است. قطعا منفی بافی های صداوسیما تاثیرگذار است. اما جامعه ایرانی نشان داده که در مواقعی خلاف عملکرد صداوسیما عمل کرده اند. بنابراین روحانی با ادبیاتی که دارد می
تواند مردم را با خود همراه کند. او خطیب، باهوش و با اعتماد به نفسی است و اگر بتواند دستاوردها را در مناظره ها برای مردم تبیین کند، می تواند برنده میدان باشد. دستاوردها زیاد بوده است. تحریم ها
برداشته شده است، فروش نفت بهتر شده است، دارو به کشور وارد می شود و ... روحانی از ونزوئلایی شدن ایران جلوگیری کرد.
دولت روحانی محصول سه پارامتر بود: یکی عقلانیت خواص که شاخصه اش انصراف عارف بود، دوم ترس مردم و سوم امید مردم و حالا رقیب در حال کشتن امید بین مردم است.
این کشتن امید در بین مردم بر پایگاه رای روحانی تاثیرگذار است؟
بله قطعا. البته باید یادآوری کرد که دولت به امیدهایی که به مردم داد؛ پایبند بوده است. حداقل وضعیت بدتر نشده است. مردم ما هم فراموشکار هستند و یادشان می رود که در 8 سال دولت احمدی نژاد چه بر سر کشور آمد. الان التهابات ارز نداریم و شرایط عادی شده است. در شرایط عادی بشر خیلی چیزها یادشان می رود. بنابراین مجموعه اصلاحات و اعتدال گرا باید این موضوع را برای مردم تبیین کند که کشور در گذشته چه وضعی داشت. ای کاش فیلمی از التهابات سال 90 و 91 بود تا در فیلم انتخاباتی روحانی استفاده می شد. می شود این موضوعات را برای مردم تبیین کرد. در سال گذشته 100 میلیارد تومان فروش سینما بوده است و این خیلی مهم است. دیدگاه ها در وزارت ارشاد باز شد و برای جوانان سرگرمی خوبی فراهم آمد. روحانی پایگاه خیلی خوبی در بین هنرمندان دارد. اما همیشه رای رییس جمهور مستقر در دور دوم افت کرده است. تنها کسی که رایش قابل توجه است آقای خاتمی است. رای ایجابی او نزدیک به 22 میلیون بوده است و در سال 80 رای های سلبی هم به او جذب شد. اما اگر مشارکت حداکثری باشد روحانی با 22 میلیون رای برنده است اما اگر انتخابات به دور دوم بکشد نمی دانم نتیجه چه خواهد شد. هرچه بیشتر از 50 درصد مشارکت بیشتر شود، رای های مدرن به سمت روحانی جذب خواهد شد.
آقای دهقان شما در حالی همچنان منتقد عملکرد احمدی نژاد هستید که او به همراه بقایی کاندیدا شد و البته نتیجه هم برایشان ردصلاحیت بود. ارزیابی شما از ردصلاحیت او و واکنشش به ردصلاحیتش و موضع آینده سیاسی او چیست؟
به نظرم موضع احمدی نژاد بعد از ردصلاحیت موضع خوبی بود و من نمره قبولی به او می دهم. اما عمده مشکل احمدی نژاد شخصیتی بود. ما ایرانیها زود جوگیر میشویم اما او مضاعف جوگیر می شد! از رییس جمهور انتظار نمی رود که جوگیر شود. این موضوع هم ناشی از عدم تعادل روحی او بود که نوعی تفکر فضایی داشت! اقدامات او نشان می داد که او مدیریت مدرن را قبول ندارد و در کارها عجول است. او نماد پوپولیسم ایرانی است اما با شعارهایش هم توانست مقداری سبد رای برای خودش جمع کند. با اقداماتی نظیر یارانه و مسکن مهر. او اگر رد صلاحیت نمی شد می توانست روی همین اقدامات برای رای آوری حساب کند. اما ردصلاحیت او بلوغ نظام را رساند. او در تراز ملت ایران نبود. او ابهت مدیریت را در کشور فروریخت. روانشناسی احمدی نژاد قابل مطالعه است، به نظرم او دچار کیش شخصیت بود. یعنی خیلی خودبین بود. یکی از دوستان تعریف می کرد که در زمان احمدی نژاد در کشوری سفیر بوده است. می گفت دو پوشه از اقدامات سفارت برای احمدی نژاد که به آن کشور سفر کرده بود تهیه کرده بودیم که به او ارائه کنیم. اما او همان لحظه ای که ما را دید به ما گفت اینجا درباره من چه می گویند؟! این خیلی خطرناک است که ما فقط خودمان را ببینیم.
این موضوع اصولگرا و اصلاح طلب هم ندارد. به نظر من احمدی نژاد تمام شد. اما باید مراقب احمدینژادی ها باشیم. یکی از کاندیداها هم الان شعارهای پوپولیستی می دهد و می گوید من چنین و چنان می کنم! در حالیکه تخلفات او در شهرداری بیان شده است. انگار جای احمدی نژاد خالی است و قالیباف می خواهد جای او را پر کند!
نظرات :
شما می توانید اولین نفری باشید که برای این مطلب نظر می دهید.