گفت شبریز خواهم خریدن که شنیدم تعدیلی عظیم دارد و سپس آن را خالی کرده و سراغ فخوز بروم و وبیمه به کد همسرم خرم و حکشتی به کد باجناق و پست بانک به مجمع برم و حفارس برای صندوق باران خرم و زان پس ترک بازار کنم و به کنج کارگزاری بنشینم...
با رخصت از جناب سعدی علیه الرحمه
تریدری را شنیدم که صد و پنجاه میلیارد تومان سهم داشت و چهل خبر چین، شبی در شعبه کیش مرا به هتل خویش در آورد همه شب نیارمید از سخن های پریشان گفتن که فلان سهمم به مجمع و فلان حق تقدمم به سررسید است و این اوراق فلان صندوق است و فلان عرضه را فلان در کمین، گاه گفتی خاطر خمهر دارم که سهمی خوشست باز گفتی نه که اخبار خودرو مشوشست خزلیا معاملتی دیگرم در پیشست اگر آن کرده شود بقیت عمر خویش به گوشه کارگزاری بنشینم. گفتم آن کدام معاملات است؟ گفت شبریز خواهم خریدن که شنیدم تعدیلی عظیم دارد و سپس آن را خالی کرده و سراغ فخوز بروم و وبیمه به کد همسرم خرم و حکشتی به کد باجناق و پست بانک به مجمع برم و حفارس برای صندوق باران خرم و زان پس ترک بازار کنم و به کنج کارگزاری بنشینم .
انصاف ازین ماخولیا چندان فرو گفت که بیش طاقت گفتنش نماند،
گفت ای خزلی تو هم سخنی بگوی از آن ها که دیدهای و شنیدهای گفتم:
آن شنیدستى که در اقصاى غور
آن تریدر هم بیفتاد از ستور
گفت چشم تنگ دنیا دوست را
یاقناعت پر کند یا خاک گور
برگردان: احمد سکاکی (همکارم در کارگزاری بانک کشاورزی)
برگرفته از کانال حسین خزلی
نظرات :
شما می توانید اولین نفری باشید که برای این مطلب نظر می دهید.