انرژی بعنوان یکی از نهاده های اصلی در بیشتر فعالیتهای اقتصادی و فرآیند تولید بشمار می رود.
اما با این حال مطالعات انجام شده دارای نتایج یکسانی نبوده و هر کدام با توجه به دوره زمانی مطالعه، متغیرهای مدل، کشورهای مورد مطالعه و... یکی از چهار فرضیه موجود در این زمینه، یعنی فرضیه رشد، صرفهجویی، خنثایی و یا بازخوردی را تائید کردهاند.
مطابق فرضیه های رشد اقتصادی، مصرف انرژی بعنوان یک مولفه تعیین کننده در رشد اقتصادی بصورت مستقیم و غیر مستقیم بر عوامل تولید نیروی کار و موجودی سرمایه اثر می گذارد.فرضیه صرفه جویی سیاستهایی که با هدف کاهش مصرف انرژی طراحی می شوند، می توانند تاثیر منفی بر رشد اقتصادی نداشته باشد، چراکه این فرضیه ها بر وجود یک رابطه علی یک طرفه از رشد اقتصادی به مصرف انرژی تاکید دارند.
در مقابل، فرضیه های بازخوردی به وجود یک رابطه عالی دوطرفه بین رشد اقتصادی و مصرف انرژی تاکید داشته و بیان می کنند که مصرف انرژی و رشد اقتصادی بصورت همزمان بر روی هم تاثیر می گذارند.مطابق با فرضیه های خنثایی مصرف انرژی، تاثیر صفر یا اندکی بر رشد اقتصادی دارند. از این رو طرفداران این فرضیه ها، معنقدند که سیاستهای صرفه جویی انرژی تاثیر منفی بر رشد اقتصادی ندارد.
فرضیه های رشد اقتصادی در کشورهایی که وابستگی بیشتری به انرژی دارند صادق است و اتخاذ سیاستهایی که با هدف افزایش در مصرف انرژی ایجاد می شود، رشد اقتصادی این کشورها را تحریک میکند.بر این اساس و با محوریت فرضیه رشد،ارتباط مصرف انرژی و رشد اقتصادی ایران مورد بررسی قرار گرفته است.
نتایج بررسی مصرف فرآوردههای نفتی در ایران از سال ٥٢ تا ٨٦ و رشد اقتصادی کشور حاکی از آن است که رابطه رشد اقتصادی و مصرف فرآوردههای نفتی در ایران دارای ساختار دو نظامی بوده و در هر دو نظام رابطه رشد اقتصادی و مصرف فرآوردههای نفتی منفی بوده است.همچنین شدت این ارتباط منفی در دوره نخست بزرگتر است. منفیبودن این رابطه را میتوان بعنوان شاهدی بر وجود ناکارایی در استفاده از انرژی تعبیر کرد. افزون بر این، بر اساس این نتایج، فرضیات رشد مبنی بر وجود یک رابطه مثبت بین رشد اقتصادی و مصرف انرژی در کشور ایران تائید نمیشود.
نظرات :
شما می توانید اولین نفری باشید که برای این مطلب نظر می دهید.