مدیرعامل «هلدینگ صنایع و معادن غدیر» : دولت الان عواقب سیاستگذاری هایش را نمی پذیرد. دولت روزی سرمایه گذار را تشویق کرده که به دنبال فولاد گاز پایه برود اما امروز می گوید که من هیچ تعهدی در دادن گاز و برق ندارم و ساخت نیرگاه هم باید با خودتان باشد! این نوعی بی مسئولیتی در سیاستگذاری است.

بورس24 : با اینکه می دانستیم، این روز ها به خاطر بحران ناترازی های انرژی، حال و روز فولادسازان خوب نیست و اصطلاحا دل و دماغ حرف زدن ندارند اما به سراغ دکتر سعید فاضل، مدیرعامل «هلدینگ صنایع و معادن غدیر» رفتیم تا به مفهوم اساسی تری یعنی اوضاع حکمرانی در صنعت فولاد ایران بپردازیم. او دکترای سیاستگذاری عمومی از دانشگاه تهران و دارای تجارب و سوابق ارزنده ای در شرکت های بزرگ فولادی کشور است که اخیرا از سوی انجمن فولادسازان به عنوان « مردشایسته فولاد سال کشور» نیز انتخاب شده است. دکتر فاضل معتقد است که نقطه شکل گیری صنعت فولاد ایران، برخلاف بسیاری از صنایع، بسیار دقیق و حساب شده و منطبق بر نیازهای جامعه حول محور اندیشه نوسازی و توسعه صنعتی بود اما در طول چند دهه اخیر، در حوزه سیاستگذاری های مرتبط با رشد و استمرار این صنعت، دچار اشتباهات و خطاهایی شده ایم و اکنون می توان گفت که متاسفانه به دست خودمان، فرصت های سرمایه گذاری در این صنعت را به چالش و تهدید تبدیل کرده ایم
این گفتگو را با یک پرسش تاریخی پی می گیریم:
جناب دکتر فاضل، اگر مایلید، بحث را ابتدا در باره اندیشه شکل گیری صنعت فولاد در ایران، آغاز کنیم. اساسا چه شد که ما به دنبال فولاد رفتیم؟
صنعت فولاد، مولود جریان نوسازی در ایران است و فی البداهه ایجاد نشده است.
من چندسال پیش کتابی را می خواندم در باره شکل گیری صنعت راه آهن در ایران و سوال کتاب این بود که چطور به ذهن رضا شاه رسید که به دنبال تاسیس راه آهن در ایران باشد؟
این کتاب اشاره می کند که از حدود 30 سال قبل از پیدایی راه آهن، پچ پچ ها و زمزمه هایی در خصوص صنعت راه آهن در میان جامعه شروع شده بود؛ با این موضوع که ایران ذوب آهن می خواهد و شکل گیری نهایی ذوب آهن هم تبلور همان مباحث بود.
جالب است زمانی که قرار بود کارخانه ذوب آهن در ایران شکل بگیرد، این تصور و باور که ذوب آهن ستون خیمه صنعتی شدن است، در جامعه شکل گرفته بود. مثل همین امروز که اگر کسی بخواهد در باره دیجیتال مارکتینگ حرف بزند، حتما یک خیمه اش هوش مصنوعی است. اول زمزمه هوش مصنوعی در محافل شروع می شود و 20 سال دیگر یک صنعتی بر همین بستر ایجاد می شود.
در دهه اول، دوم و سوم قرن 14 هجری شمسی هم، یک پچ پچی در باره اهمیت فولاد در ایران شروع شد و سپس ذوب آهن اصفهان شکل گرفت.
در مجموع، یک صنعت مستمر، یک پیوست هایی هم با خودش دارد، زیست و صنفی را شروع می کند و در نهایت باید و نباید هایی شکل می گیرد و یا همزاد جهان و یا خارج از این همزادگی، رشد می کند.
آیا از این صحبت های شما می توان نتیجه گرفت که شکل گیری ذوب آهن بر اساس نیازهای جامعه بود؟
کلیتش بر اساس نیازها بود اما حد یقف و نقطه نهایی آن بر اساس نیازها نبود. مثلا در آغاز ریاست جمهوری مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی که جریان نوسازی و بازسازی صنعت در بعد از جنگ، شروع شد در جامعه فضایی شکل گرفت که هر کس به هر صنعتی چنگ می زد. یک دفعه صدتا شرکت تاسیس شدکه قصد داشتند ماکارانی تولید کنند الان رسیده به یک و دو شرکت بزرگ مثل زرماکارون و همه کنار رفتند.
اما ما در صنعت فولاد، قدم اول نوسازی را خیلی محکم و حساب شده برداشتیم. شما اگر به تاریخ توسعه صنعتی در دهه 60 نگاه کنید، می بینید که فولاد رکن رکین و اساسی آن به حساب می آید چرا که در سیاستگذاری های قبل آن، یعنی در دهه 40 به این نتیجه می رسند که اگر قرار است نوسازی شکل بگیرد، حتما باید یک صنعت فولادی داشته باشیم. به همین دلیل به سراغ روسها می رویم که آن زمان، در صنعت فولاد واقعا پیش رو بودند. بعد هم به سراغ کشورهای غربی می رویم که فولاد مبارکه را شکل بدهیم. این بستر را ببینید بعد به این سوال پاسخ دهیم که آیا ما مسیر را درست رفتیم؟
حالا به نظر شما، ما مسیر صنعت فولاد را درست رفتیم؟
خیر! درست شروع کردیم اما در مسیر درست ادامه ندادیم. ما در فرهنگ خودمان یک گزاره عامه پسند «راه بنداز و جابنداز »داریم اما فولاد در جهان اول که بستر توسعه ژاپن و آلمان و آمریکا را فراهم می کند کاملا همه چیزش برنامه ریزی شده است. هیچ چیزش اتفاقی نیست. یک خط ممتدی را برای توسعه طی می کنند.
اما در کشور ما اتفاق های می افتد که در فرایندهای صنعت فولاد، دچار فراز و فرودهای زیاد می شویم و آخرش هم معلوم نیست به کجا می خواهیم برسیم! دست آخر هم با چالش روبرو می شویم.
علت این فراز و فرودها چه بود ؟
علتش سیاستگذاری بود. سیاستگذاری یعنی صورتبندی یک مسئله. یعنی اینکه تمام اجزا را در نظر می گیرند و صورتبندی می کنند و پیوست هایی را قائل می شوند و آزمون و خطایی در کارشان نیست اما ما چنین کاری نمی کنیم. البته ادای برنامه ریزی و صورتبندی را در می آوریم. مثلا طرح جامع فولاد تدوین کردیم. طرح جامع می گوید که در 1404 باید 55 میلیون تن فولاد تولید کنیم اما همان طرح جامع چند چیز را با هم ندارد:
یک. پیوست زیست محیطی ندارد
دو: پیوست تامین مواد ندارد
3: پیوست آب و بطور کلی آمایش سرزمین ندارد.
به همین دلیل، ممکن است که در پایان زمان تعیین شده برای آن طرح و چشم انداز، ظرفیت های تولید 55 میلیون تنی فراهم شود اما زیر ساخت ها آماده نباشد!
به عبارتی، جامعه توسعه نیافته، جامعه پیش بینی ناپذیر است و نمی شود در آن، آینده پژوهی صورت داد. هم اکنون هم باید در نظر داشته باشیم که اگربخواهیم بعدا دچار اضطراب نشویم، حتما باید در زمنیه هوش مصنوعی این پیوست ها را داشته باشیم.
در همین صنعت فولاد، یک زمانی خواستیم به دنبال صنایع گاز پایه باشیم و به همین دلیل، صنعت را از کوره بلند بردیم توی کوره قوس. بعد اسفنجی کردیم اما امروز به این نتیجه رسیدیم که گاز نداریم و در نتیجه بیشترین آسیب را از ناحیه این صنعت دیدیم .ضمن اینکه ما در حوزه سیاستگذاری صنعت فولاد، تابع جریان های قدتمند سیاسی هم شدیم.
جریان های سیاسی به چه شکلی روی سیاستگذاری های فولاد تاثیر گذاشته است؟
صنعت ایران تابع سلطه قوم گرایی و منطقه گرایی شده است که عمدتا از طرف پارلمان اعمال شده است. مثلا نماینده مجلس به خاطر اینکه رای کسب کند، بخشی از فولاد را می برد در منطقه خودش؛ بدون آنکه این قبیل تصمیمات و سیاستگذاری ها، تابع آمایش سرزمین باشد. ما الان« فولاد نی ریز» را داریم اما هر چور فکر می کنیم، نمی دانیم که اساساچرا در اینجا که نه آب و نه گاز و نه معدن دارد، فولاد تاسیس کرده اند؟!
در نتیجه همه آنچه می توانست به عنوان فرصت برای سیاستگذاری فولاد مطرح باشد همه تبدیل به تهدید شده است. آب را از خایج فارس بردیم اما دانش فنی وجود ندارد ما فرصت ها را استادانه به چالش تبدیل کرده ایم.کشور ترکیه همینقدر فولاد تولید می کند اما منابع معدنی ندارد و موضوع را با قراضه حل می کند. بصورت کلی اگر فرایند اول و آخر فولاد را نگاه کنیم، می بینیم آنچه دیروز فرصت بوده امروز تبدیل به چالش های اضطراب اور کرده ایم.
این سیاستگذاری ها توسط دولت صورت گرفته، منظور شما همین است؟
بله! توسط دولت صورت گرفته اما دولت الان عواقب سیاستگذاری هایش را نمی پذیرد. دولت روزی سرمایه گذار را تشویق کرده که به دنبال فولاد گاز پایه برود اما امروز می گوید که من هیچ تعهدی در دادن گاز و برق ندارم و ساخت نیرگاه هم باید با خودتان باشد! این نوعی بی مسئولیتی در سیاستگذاری است. فولاد ساز هم متقابلا می تواند بگوید: خوب اگر این جور است، پس من هم مسئولیتی در ایجاد اشتغال و تامین نیرو گاه ندارم. دولت، تاز می گویند نیروگاه بزنید اما من گاز نیروگاه را نمی دهم و این یک فرایند مغشوش در سیاستگذاری است.
این فرایند مغشوش، حکمرانی در صنعت فولاد را دچار اشکال کرده است. خدا کند که معجزه ای شود و مشکل حل شود. همین امروز که زمستان است برق نداریم، تابستان را چه کار کنیم ؟! ما از 330 روز کاری حد.د 60 یا 70 روز کاری داشته ایم. این ها مباحث اجرایی است وگرنه سیاستگذاری در حوزه نظام تعرفه و قیمت گذاری تا حدودی خوب شه و دیگر هر روز صبح که بیدار می شویم با یک بخشنامه جدید مواجه نیستیم وزارت صمت الان از این نظر بهتر شده است.
تاثیر انرژی بر کیفیت حکمرانی در صنعت فولاد ایران را چگونه ارزیابی می کنید؟
در هر صورت، دولت باید نقش خودش را اجرا کند. انرژی الان تبدیل به پاشنه آشیل صنعت شده و باید یک فکر اساسی کرد همین امروز اگر بخواهیم به اصطلاح برای تامین انرژی فکر کنیم شاید 3 سال طول بکشد ولی باید این کار انجام شود. باید در حوزه سیاستگذاری هم اندیشی جدی صورت بگیرد . اگر ما بخواهیم نیروگاه بسازیم، جدای از زمان، در برگیرنده هزینه هایی هم است. الان در حوزه تامین مالی هم دچار مشکل هستیم. در حوزه تقسیم سود هم دچار چالش هستیم!
راهکار پیشنهادی شما چیست؟
به نظر من پیشنهاد وزیر صمت برای تشکیل ستاد فولاد و اینکه نخبگان دولت و فولاد بنشینند و چاره اندیشی کنند، پیشنهاد خوبی بود. باید فکری کرد. شاید به این جمع بندی برسیم که بخشی از این دانش فنی راببریم در کشور دیگری و سودش را برگردانیم به داخل؛ مثل موضوع کشت فراسرزمینی
به هرحال مسائل فولاد با همایش حل نمی شود بلکه باید این کار در میانه دولت، جامعه مدنی و صنف یعنی جایی که سیاستگذارن و فعالان حضور دارند، حل فصل شود.
مباحثی که امروز تحت عنوان «اقتصاد دریا محور» مطرح می شود را چقدر در چشم انداز بهتر صنعت فولاد کشور مفید می دانید؟
شما اگر به اطلس فولاد دنیا نگاه کنید، همه در کنار آب دریاها و دریاچه ها قرار گرفته اند. من هم فکر می کنم، خوب می شد که اگر مجتمع های عظیم فولادی در مکران تشکیل می شد که علاوه بر صادرات محصولات، حتی در صورت نیاز مواد اولیه هم وارد می شد. باید مجتمع هایی10 میلیون تن به بالا در دل زنجیره تشکیل شود.
باید فرمان فولاد را تغییر می دهیم:
اول اینکه توسعه فولاد در سرزمین اصلی متوقف شود
دوم اینکه پلن ها و مجتمع ها بزرگ با سرمایه گذاری خارجی در کنار دریا شکل بگید
وگرنه از قافله فولاد عقب خواهیم ماند !
نظرات :
شما می توانید اولین نفری باشید که برای این مطلب نظر می دهید.