احسان فدایی - کارشناس صنعت لوازم خانگی - صنعت لوازم خانگی که در خلال سال های اخیر، یکی از پرفراز و نشیب ترین دوران حیات خود را در کشور ما سپری کرد، امروز درگیر بحران و چالشی بزرگ از جنسی متفاوت شده است...
بورس24 : احسان فدایی - کارشناس صنعت لوازم خانگی - صنعت لوازم خانگی که در خلال سالهای اخیر، یکی از پرفراز و نشیبترین دوران حیات خود را در کشور ما سپری کرد، امروز درگیر بحران و چالشی بزرگ از جنسی متفاوت شده است.
همزمانی شروع تحریم ها با خروج شرکای بزرگ تجاری از کشور و متعاقب آن پاندمی گسترده کرونا بزرگترین بهانه بود برای ورود به یک رکود کم سابقه و بازار را آماده روزهای پر مخاطره کرد.
در همان ایام پیرو درخواست ممنوعیت واردات، حاشیه هایی پیش آمد که ورود، اظهارنظر و موضع گیریهای افراد غیرمسوول و کارنابلد نیز هیزمی شد بر مشتعل تر شدن این آتش. مجموعه این عوامل از یکسو و در سوی دیگر اختلاف هایی که میان توزیع کنندگان خرد با تولید کنندگان برندهای ایرانی بر سر فروش سبدی و افتتاح برندشاپ ها حادث شد، دست در دست هم، موجبات پدیدهای را فراهم ساخت که از آن به «قهر بازار» تعبیر می شود.
دود این آتش به پا شده در چشم هر سه ضلع تولید کننده، توزیع کننده و مصرف کننده رفت و شکاف ایجاد شده را تعمیق بخشید. تنها امید این صنعت پس از این همه فراز و نشیب، به فروشندهای بود که می توانست جانی تازه و رونقی حداقلی به بازار رخوتزده و ناامید ببخشد.
چرا که عبور از این دوران گذار تنها به واسطه جذب مصرف کننده با بهرهمندی از قابلیت های فروش مجازی و کمک گرفتن از شبکههای اجتماعی بود. تغییر در سبک زندگی و خرید مصرفکننده که نشات گرفته از شرایط خاص دوران کرونا بود، گرایش به سمت خریدهای غیرحضوری را رونق بخشید و فروشنده این صنف با سوار شدن بر این موج، توانسته بود نشانه هایی از امید را زنده کند.
با در نظر گرفتن این نکته که در شرایط فعلی، تولیدات برندهای ایرانی، مزیت رقابتی خاصی نسبت به برندهای خارجی فعال در کشورهای منطقه ندارند و از سوی دیگر تولید کنندگان ما که با بحران کاهش سرمایه در گردش و فقدان نقدینگی لازم دست به گریبان هستند، امکان دامپینگ را نداشته و به همین دلیل نمی توانند برای نفوذ در بازارهای منطقه، محصول را ارزانتر به مناطق هدف ارسال کنند.
در مقابل این همه چالش، حجم گسترده کالاهای چینی با برندهای متنوع و مزیتهای رقابتی چشمگیر آنها، جایی برای مانور چشمگیر ما باقی نگذاشته است. بنابراین در چنین فضایی، صادرات به پایینترین سطح رسیده و تنها امید بخش تولید، فروش داخلی و کسب سهم بیشتر از این بازار است که آن هم تنها از مجرای خرده فروشان امکان پذیر است.
حالا بازار لوازم خانگی با گردش مالی حدود 6 تا 7 میلیارد دلاری، به خوابی عمیق رفته و گویی گرد مرگ بر آن پاشیدهاند. هایپرها و برندشاپها عمدتا در کلانشهرها فعالند و در این بازار کهنه و باسابقه، نوپا به حساب می آیند.
مشتری این بازار هم طبق روال همیشگی بهطور عام به بورس لوازم خانگی مراجعه کرده و انتخاب هایش از میان برندهای رنگ و وارنگ به تایید و تاکید فروشنده محدود می شود. اما در این سو، فروشندگان خرد که زیر فشار هزینه های جاری و مالیات و پرسنلی کمر خم کرده بودند، راه گریز را در آن دیدند که ویترین خود را به فضای مجازی منتقل کنند.
تبلیغ برای یک محصول، عرضه کالاهای اقساطی و معرفی تولیدات جدید همه و همه در صفحات پررنگ و لعاب اینستاگرام انجام میشد. در خلال این مدت که شاهد تحول در سبک کاسبی بودیم، ارتباط میان خریدار و فروشنده ها تنها از طریق پیام رسان های خارجی صورت میگرفت.
ارتباط بین کسبوکارها از طریق واتساپ و ارتباط بین خریدار و فروشنده از طریق اینستاگرام برقرار میشد. بازار بزرگی شکل گرفته بود که با یک جستوجوی ساده و با یک هشتگ امکان مشاهده همه نیازمندیها وجود داشت. اما متاسفانه دوباره چون همیشه تاریخ، به جای حل مساله، با پاک شدن صورت مساله روبهرو شدیم. با محدودیت های اعمالشده در یک ماه اخیر عملا راه فروش تولیدات داخلی در پیامرسانها مسدود شد و کسبوکارها که برای صفحات شان میلیونها تومان هزینه کرده و به دنبال آن هزینه های زیادی هم برای برپا کردن شوروم محصولاتشان متحمل شده بودند، به یک بن بست خوردند. بانک اطلاعاتی عظیمی از تولیدکنندگان، فروشندگان و خریداران که با صرف وقت و هزینه بسیار زیاد، گردآوری شده بود، با فیلترینگ گسترده و تمام وقت، امروز دیگر قابل دسترس نیست و اگر کاربری بخواهد به فعالیت خود در این فضا ادامه دهد باید از صفر شروع کند. در واقع آنها که برای پربازدیدتر شدن صفحاتشان زیر بار قرض و تسهیلات سنگین بانکی رفتند به امید آنکه از این مسیر تازه شاید روزنه امیدی روشن شود، به یکباره کاخ آرزوهایشان فروریخت. درست مثل یک زلزله که همه چیز را نابود می کند.
در شرایطی قرار گرفته ایم که گویا شوک روانی به مردم وارد شده و انگیزه خرید به کل از بین رفته است. کسی حس و حال خرید ندارد. مردم یا به بازار نمی آیند یا اگر گذرشان به بازار میافتد، تردیدها مانع از نهایی شدن خرید آنها میشود مگر آنکه برای رفع نیاز ضروری اقدام کنند.
هر چند مقام های مسوول بر این نکته تاکید میکنند که دیگر راهی برای بازگشت به این اپلیکیشن ها نیست و باید کسبوکارها به سمت پلتفرمهای داخلی بروند اما در این میان توده مردم بر سر استفاده از یک پیامرسان داخلی به اجماع نرسیدهاند.
ماهیت پیامرسانها به وجود اجماع درباره آن وابسته است. اگر کاربران به هر دلیلی متقاعد به استفاده از یک پیامرسان نشوند؛ نمیتوان روی ایجاد بازار بزرگ مجازی توسط آن به عنوان پلتفرمی جایگزین حساب کرد. پس از فیلتر شدن تلگرام، مهاجرت گستردهای به واتساپ و اینستاگرام صورت گرفت. اما با فیلتر شدن این دو اپ فراگیر، مردم برای کوچ اجباری به اپهای داخلی به جمعبندی نرسیده اند.
از تمام این حرف و حدیثها که بگذریم واقعیت غیرقابل انکار این است که قطع اپلیکیشنها بهطور مستقیم بر بازار فیزیکی اثر گذاشته و فروش در بازار فیزیکی 30 تا 40 درصد کاهش یافته است. تعداد قابل توجهی از خریداران با کمک اپلیکیشنها، کالا را انتخاب و سپس برای تایید و خرید نهایی، حضوری مراجعه می کردند.
مردم دنبال راههای دور زدن مسدودسازیها هستند. حتی مشاهده شده برخی از فروشندگان که صفحات پربازدیدتری داشتند، مبادرت به راهاندازی کانال در تلگرام و آموزش و به روزرسانی فیلترشکن برای کاربران خود کردند.
در سوی دیگر بازی، به نسبت روزهای اولی که فیلتر آغاز شد، دسترسی مردم به اپلیکیشن های فیلترشده 50 درصد بیشتر شده است. این آمار از تعداد بازدید پست ها و استوری های اینستاگرام مشخص می شود. قطعا برای بازاری که راهی جز توسعه بسترهای تعاملی با مشتری و افزایش فروش ندارد، هر اقدامی حتی غیر قانونی پذیرفته و مقبول است حتی اگر منجر به مجازات مرتکب شود. پس تا دیرتر نشده و بازار راه خود را از مسیر قوانین جدا نکرده، اتخاذ راهکاری برای برون رفت از این بحران، به جد تاکید می شود.
نظرات :
شما می توانید اولین نفری باشید که برای این مطلب نظر می دهید.