محمد علی دهقان دهنوی : دامنه نوسان سهام در هیچ کجای دنیا کامل حذف نشده ؛ زمان می برد تا به دامنه نوسان هایی بیش از ارقام کنونی برسیم بخشی از نامه هایی که درباره دفاع از بورس نوشتم محرمانه بود و رسانه ای نشد؛ واهمه ای از این نامه نگاری ها نداشتم توسعه بازار با آموزش اتفاق می افتد شرکت اطلاع رسانی وظیفه سنگینی دارد صورت های مالی این شرکت بزودی منتشر می شود قرار نیست مدیرعامل شرکت اطلاع رسانی بلد باشد کتاب بنویسد ؛ همه کمک کنند تا او موفق شود! از سرگیری صدور مجوز کارگزاری بورس پس از ١۶ سال سرمایه اولیه سبدگردان ها به ١٠ میلیارد تومان می رسد؟
گفت و گو از سحر خوشحال
بورس24 : تحول در پست ریاست سازمان بورس و اوراق بهادار( 7 بهمن 99 ) در حالی اتفاق افتاد که بازار سرمایه در بدترین دوران تاریخی خود به سر می برد و شاید بتوان گفت کمتر کسی می توانست عهده دار این مسئولیت خطیر شود. دوره ای که روزانه و لحظه ای ، شاهد افت شاخص و صف های فروش بودیم و سهامداران هیچ امیدی به برگشت بازار نداشتند. پس از حضور محمد علی دهقان دهنوی در کسوت ریاست سازمان بورس با رویکرد به مشکلات و نیاز به تحولاتی برای مثبت شدن بازار با توجه به هیجانات منفی و رکود شدید در بازار سرمایه در نخستین اقدام ، تغییرات دامنه نوسان در دستور کار قرار گرفت ؛ در همان دوره دامنه نوسان به منفی 2 و مثبت ۶ تغییر پیدا کرد و پس از حدود سه ماه با همفکری فعالان بازار و با توجه به حال و هوای مثبت بازار سرمایه دامنه نوسان به حالت متقارن منفی پنج و مثبت پنج برگردانده شد.
رئیس سازمان بورس در دوره ریاست خود با انتشار صورتهای مالی نهاد ناظر که در نوع خود بینظیر و جسورانه بود، دریچه دیگری به روی شفاف سازی در بازار سرمایه گشود.
همچنین اقداماتی همچون تحلیل EPS سناریومحور ، تشکیل صندوق های اهرمی و املاک و مستغلات، ایجاد پنجره واحد خدمات بازار سرمایه و مقررات زدایی نهادهای مالی ، مشاوران سرمایه گذاری و کارگزاریها در کارنامه هر چند کوتاه وی به چشم می آید.
محمد علی دهقان دهنوی ، رئیس سازمان بورس و اوراق بهادار، در گفت و گویی اختصاصی با بورس24 ،آخرین تحولات و ابعاد مختلف استراتژی ها و اولویت های برنامه های سازمان را بیان می کند.
نگاه کلی شما به عنوان رئیس سازمان بورس و اوراق بهادار به بازار سرمایه از منظر حاکمیتی و چالش های ذاتی بازار چگونه است ؟
بیش از شش ماه به طور مستقیم مسئولیت سازمان بورس را بر عهده دارم، در گذشته نیز در ارتباط با این سیستم بوده ام و مدت زمان بیشتری در سیستم بانکی فعالیت داشته ام . مقایسه بازار بورس با سایر بازارهای مالی کشور، نشان میدهد بازار سرمایه در کشور ما بازار جوانی است و این ویژگی منحصر به فرد ، مزیتها و گاهی تهدیدهایی دارد.
از مزیتهای مهم جوانگرایی در بازار سرمایه این است که، آمادگی تحول و نواوری وجود داشته و ایدههای جدید را استقبال میکند . عنصر رقابت در این بازار ، نوآوری است و هر کسی بتواند خدمات و محصول جدیدتری ارایه دهد و استفاده به روزتری از دانش داشته باشد در این بازار موفقتر است؛ اما در سیستم بانکی و همچنین در سایر امور اقتصادی کشور ؛ چنین ویژگی به این شدت وجود ندارد.شاید در اکوسیستم نوآوری کشور که معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری، صندوق نوآوری استارت آپها رده یک و بازار سرمایه در رده دوم قرار میگیرد، میانگین سنی مدیرانی که در سازمان بورس و بازارهای سرمایه همچنین در نهادهای مالی مدیریت میکنند، از بسیاری مدیران کشور جوانتر است به دلیل همین ویژگی جسارت دارند و این مزیت دیگر بازار سرمایه است که به ماهیت بازار هم مرتبط است، چرا که بازار سرمایه بازاری است که ریسک پذیری زیادی دارد ، گرچه ابزارهای مدیریت ریسک هم در آن موجود است و مدیران جسور ؛ این ابزارها را خوب به کار میگیرند.
بازار سرمایه در مسیر رشد و بلوغ است به همین دلیل جای توسعه بسیار زیادی دارد و هنوز به ظرفیتهای کامل خود نرسیده است . بازار سرمایه جایی است که میتوان عملکرد آن را در هر سال چند ۱۰ درصد و حتی بیشتر رشد داد، چراکه بخشهای مالی و استفاده از ابزارها دائما در حال رشد هستند. سازمان بورس به عنوان ناظر بر این بازار کار خیلی سختی دارد نمیشود کسی در سازمان بورس بنشیند و تلاش کند این پویایی سیستم متوقف شده تا نظارت خودش را بهینه کند، با حذف پویایی،سیستم را قفل کرده و جلوی پیشرفت آن را گرفته ایم.
لازم است ناظر خودش را با سیستم همراه کند، مانند تعمیرکاری که تعمیر موتور خاموش برایش خیلی سختتر است. در سازمان بورس باید دسترسی و احاطه کافی به دانش روز داشته باشیم تا امکان چابکسازی و پویا نگه داشتن بدنه سازمان فراهم گردد و مدافع تحولها باشد. به همین خاطر محیط سازمان هم میتواند محیط پُر چالشی برای مدیر سازمان بورس باشد و چالش کردن هم فرصتی برای مدیران در جهت توانمندی خودشان است.
اساسا معتقدید که سازمان بورس یک نهاد اجرایی است و یا سازمان نظارتی؟چگونه می توان این دو را از همدیگر تفکیک کرد؟
قطعاً از لحاظ قانونی و تئوریک، درست است که سازمان بورس باید صرفاً ناظر باشد، این که در حال حاضر بگوییم سازمان صد در صد ناظر است، اینطور نیست. باید به سمت این مسیر حرکت کنیم و معتقدم باید تغییرات را در یک روش برنامهریزی شده و تدریجی محقق کرد و مهم این است که در مسیر درست قرار داشته باشیم، تاکنون ، سازمان بورس بسیاری از وظایف اجرایی خود را واگذار کرده است به عنوان مثال شرکتهای بورس استقلال خوبی در امور اجرایی پیدا کردند و برخی از رسیدگیها و بررسی تخلفات هم به آنها واگذار شده است.
هنوز در حوزه فناوری این اتفاق نیفتاده است و سازمان بورس به نوعی تولیگری و اجرا گری خودش را در حوزه فناوری بازار سرمایه حفظ کرد، یکی از محورهای برنامه در سازمان این است که استراتژیها ، نقشه راه و سیاستهای کلان و اصلی فناوری اطلاعات در بازار سرمایه را طراحی کنیم و کار اجرایی را به شرکتهای بورس ، شرکتهای سپردهگذاری و سایر شرکتها واگذار کنیم، آن زمان سازمان بورس میتواند نظارت کند، به طور مثال سازمان بورس ، شرکت فناوری اطلاعات در زیر مجموعه دارد و سیاستگذار است و نمیتواند نظارت کاملی داشته باشد، ولی اگر بحث اجرا را از خود جدا کند و در اختیار شرکتهای بورسی قرار دهد، نظارت سازمان بورس هم قوی تر خواهد شد.
نقش سازمان بورس در بازار سرمایه چیست؟
اگر سازمان بخواهد ناظر باشد، قاعدتاً نباید در امور اجرایی بازار هم دخالتی داشته باشد. در این مورد هم تلاش کرده ایم ، به عنوان مثال صندوق تثبیت و صندوق توسعه در کارکردهای سازمان قرار نمیگیرد و این صندوق ها در بازار عملیات اجرایی و هیئت مدیره و هیئت امنا خودشان را دارند. در صندوق تثبیت، سازمان بورس یک عضو هیئت امنا است و به نوعی هدایت این صندوقها بیشتر با سازمان بورس است.
با این توصیف باید بپرسیم که آیا اساسا بازار ما هنوز عمق و بزرگی لازم را پیدا نکرده است ؟
خیر. نهادهای مالی لازم که بتوانند بازار سرمایه را تثبیت کنند؛ وجود ندارند، بنابراین سازمان بورس ناگزیر شد که در مقام ناظر به تثبیت بازار کمک کند، قدم بعدی که باید چند سال آینده برداشته شود، ایجاد بازارگردانهای قوی است، که کار آن ها اساسا بازارگردانی باشد، آن زمان شاید نیازی به وجود صندوق تثبیت نباشد و کنار گذاشته شود؛ اما تا زمانی که آن وضعیت شکل بگیرد، این صندوق در مسیر توسعه کمک کننده است.
در همین مسیر میتوانیم شکل و کارکردهای این صندوقها را به نحوی تعریف کنیم که حتی الامکان از امور اجرایی فاصله بگیرد ، از مسئولان هر دو صندوق تثبیت و توسعه خواسته ایم که بر روی این مدل کار کنند و به جای این که خودشان مستقیماً وارد بازار شوند از بازارگردانها حمایت کنند، در واقع آن ها، صندوق ، صندوقهای بازارگردانی، بشوند. در شرایط نرمال ممکن است برخی از بازارگردانها مازاد منابع داشته باشند، یا برای حمایت از صندوق خودشان کمبود منابع داشته باشند ، اگر یک صندوق بزرگتری در راس آن ها باشد که بتوانند از طریق آن صندوق، منابع مازاد را تامین کنند؛ میتوانیم اشکال حضور مستقیم صندوق تثبیت را در بازار رفع کنیم.
در حال حاضر چند بازار گردان در بازار سرمایه وجود دارد و چقدر از بازار گردانی های کشورهای مهمی مانند ژاپن فاصله داریم؟
قبل از سال 99 بازارگردانی در بازار بورس ایران تعریف شده بود، که جایگاه چندانی نداشت از سال گذشته که شاخص وارد فرایند نزولی شد، احساس نیاز به بازارگردانان بیشتر شد و در فشاری که ایجاد شده، توسعه بسیاری برای بازارگردانی به وجود آمد. مثلاً بیش از ۵۰۰ نماد دارای بازارگردان شدند. فاصله با کشورهای توسعه یافته که در آن هر نماد چند بازارگردان دارد بسیار بالاست.
بازار بورس در حال بلوغ است یکی از الزامات مهم این است که دامنه نوسان اینقدر محدود و کوچک نباشد ، در حال حاضر دامنه نوسان مثبت پنج و منفی پنج است، فرض کنید تحولی در صنعت رخ میدهد که مستلزم این است که قیمت سهام آن تغییر کند (چه در جهت مثبت و چه در جهت منفی)، اگر این تغییر بیشتر از ۵ درصد باشد در روز اول به منفی ۵ برخورد میکند و آنجا متوقف میشود، حالا بازارگردان برای جمع کردن صف فروش آن باید شروع به خرید در منفی ۵ کند، اما اگر از سویی انتظارات فعالین اقتصادی عرضه کننده، کاهشی بیشتر از منفی ۵ داشته باشد، هر چقدر بازارگردان خریدار باشد؛ باز هم عرضه کننده وجود دارد، چرا در دنیا بازارگردانها زیاد هستند و خودشان به صورت اقتصادی این کار را انجام میدهند؟ به این دلیل که دامنه نوسان آن قدر محدود کننده نیست.
در بازار ما اگر بازارگردان بخواهد چنین کاری کند، ممکن است هر چقدر منابع تزریق کند نتواند آن صف را جمع کند و روند نزولی بازار ممکن است چندین رور پیاپی تکرار شود ، به همین خاطر فعالین بازار به این وضعیت نوعاً اعتراض میکنند و میگویند بازار نقد شونده نیست پس بازارگردان ما کجاست؟ بازارگردان ها در هیچ کجای دنیا به منابع بیپایان مالی متصل نیستند، اگر ما دامنه نوسان را به شکلی تعریف کردیم که برخورد تحولات قیمت یک سهم به آن دامنه (بالا و پایین) خیلی نادر بود، آن زمان ، بازارگردان میتواند فعالیت خوبی داشته باشد.
هیچ کجا دامنه نوسان به طور کامل کنار گذاشته نشده است ، در بورس برخی از کشورها بزرگی دامنه نوسان مثلاً تا مثبت و منفی ۲۱ و ۱۵ یا 40است، که البته به ندرت ممکن است یک سهم به این دامنهها برخورد بکند، دو دلیل اصلی که نمیتوانیم به سرعت به چنین مرحلهای برسیم این است که، باید به اندازه کافی آموزش و فرهنگسازی نسبت به فعالان بازار وجود داشته باشد، و بدانند این بازار ریسک دارد و باید افراد ریسک خود را مدیریت و از رفتار هیجانی در این بازار پرهیز کنند. بر اساس تحلیل خرید کنند و آمادگی این را داشته باشند که اگر تحلیل آن ها اشتباه بود، ضرر زیادی خواهند دید.
لازم است آمادگی ذهنی و روانی در مورد مسائل بازار را به فعالان بدهیم و به سمت صندوقها و سبد گردانها سوق بدهیم ، از طرفی در شرایط، اقتصاد در حال توسعه با ثبات ناکافی هستیم، تحولاتی که در اقتصاد کلان رخ میدهد ناگهانی است و هیجانات بزرگ ایجاد میکند. انتظار داریم که اقتصاد هم شرایط با ثباتتری داشته باشد که ما بتوانیم در بازار سرمایه، دامنه نوسان بزرگتری داشته باشیم مثلا اگر ما دامنه نوسان را به مثبت و منفی ۲۰ برسانیم اما هر روز شاهد برخورد برخی سهام به این دامنهها باشیم، این یعنی یک اشتباه رخ داده است با وجود آن که دامنه را بزرگ کردیم.
بسیاری از افراد انتقاد می کنند که شما دامنه را بسته اید و ما می خواهیم در منفی یا مثبت 10سهام خود را بخریم یا بفروشیم و شما این امکان را از ما گرفتهاید ، باید ابتدا شرایط و زیر ساخت لازم برای یک بازار توسعه یافته را فراهم کرده تا فضای حرفهای به بازار حاکم شود.
یکی از دلایلی که نمی توان به افزایش دامنه نوسان فکر کرد ، ورود افراد غیر حرفهای و صاحبان سهام عدالت است، که در بازار بورس حضور دارند و ممکن است رفتار هیجانی از خود نشان دهند، برای این ها چه راهکاری در نظر گرفته شده است؟
سهام یک دارایی ارزشمند است که در بلند مدت میتواند منافع زیادی داشته باشد. در ایران پنجره جمعیتی ، در سن جوانی قرار دارد، تلاش بر این است تا با تشویق به افزایش زاد و ولد، این پنجره را بازتر نگه داریم، باید کاری کنیم کسانی که به سن بازنشستگی و کهنسالی میرسند داراییهای خوبی داشته باشند. به صورت سنتی مردم کشور ما سرمایهگذاری در بازار مسکن را به خوبی آموختهاند و آیا شخصی را دیده اید که یک آپارتمان و یا خانه خریداری کند و بعد از آن به بنگاه معاملات مسکن رفته و قیمتهای هر روز را پرس و جو کند؟ما شاهد این هستیم که افراد زمین و املاکی را خریداری میکنند به این هدف که آن منطقه ده سال دیگر رونق پیدا میکند، بازدهی جاری مسکن چقدر است؟ اگر امروز در تهران یک آپارتمان بخرید و آن را برای داشتن درآمد اجاره دهید، درآمد ناشی از اجازه با توجه به رشد قیمت مسکن کمتر از ۴ درصد است، که P/R(قیمت به اجاره مسکن) آن معادل 35 است، یعنی با این عدد هم همچنان مسکن خریداری و در آن سرمایهگذاری میشود، چرا که اعتقاد به آن وجود دارد. در بازار سرمایه هم ، باید تسلط بر همین فرهنگ ایجاد گردد.
از دیدگاه شما تامین مالی تولید، نتیجه تسلط فرهنگ سرمایهگذاری عمومی در بازار سرمایه است؟
خرید و فروش سهام تامین مالی برای تولید را انجام نمیدهد؛ اما بازاری را ایجاد میکند که با استفاده از آن و در کنار آن بازار اولیه شرکتها قادر خواهند بود که تامین مالی خود را انجام دهند، اگر فرهنگ سرمایهگذاری مردم در بازار سرمایه شکل بگیرد در واقع سرمایه گذاری تولید ایجاد می شود، اشتغال جدید ایجاد میشود. البته سرمایه گذاری در بازار مسکن هم تا حدودی به اشتغال در بازار مسکن کمک میکند، ولی از یک مرحلهای ، منجر به افزایش نرخ مسکن میشود. قیمت بالای مسکن به اجاره بالای مسکن تبدیل میشود ، در سبد مصرف خانوار نشسته و به معیشت مردم آسیب میزند.
در حالی که ورود پول زیاد به بازار سرمایه حتی اگر منجر به افزایش قیمت شود، در سبد مصرف کننده نمینشیند و تاثیر تورمی ندارد. باید فرهنگ سرمایهگذاری در بازار بورس را ایجاد کنیم که هر میزان پول به این بازار وارد کنیم آثار تورمی نخواهد داشت. لذا همواره باید از حضور مردم استقبال شده و از دولت ها بخواهیم که مردم را به بازار سرمایه دعوت کنند. همه دولتها باید این نقش را به خاطر اقتصاد کشور ایفا کنند. لازم است دانش و آگاهی کافی را به افرادی که وارد بازار بورس می شوند، ارائه دهیم. باید روند های این بازار و روش خرید و فروش و ریسک های بازار را به مردم بیاموزیم که اگر به صورت مستقیم نمی توانند وارد بازار بورس شوند؛ روشهای غیر مستقیم را برای آن ها ایجاد کنیم تا واحدهای سرمایهگذاری صندوقهای سهامی را خریداری کنند و این برای آینده و امروز کشور بسیار مفید است .
توسعه سرمایهگذاری روشهای غیرمستقیم یکی از برنامهریزیهای اصلی سازمان بورس و اوراق بهادار است.البته یکی از برنامه های سازمان در بحث مدیریت و تعارض منافع این صندوق ها است ، این که چه کسی این صندوق ها را اداره می کند، چگونه سهام معامله می شود، منافع ناشناخته در خرید و فروش در خود صندوق انباشته می شود؟ و این موارد باید بررسی گردد.
در بخش فرهنگ سازی متصدی چه شرکتی است؟
تقویت بخش فرهنگ سازی و آموزش در دستور کار است، شرکت اطلاع رسانی و خدمات بورس در گذشته در بحث روابط عمومی و تبلیغات فعالیت داشت که از این حوزه ها خارج شده و در بخش فرهنگ سازی و آموزش متمرکز است. ما باید به نحو گسترده ای به همه مردم آموزش و آگاهی بدهیم که سرمایه گذاری غیر مستقیم چیست؟ انواع صندوق ها چیست؟ بازدهی شان چگونه تعریف می شود؟ چگونه می شود یونیت های سرمایه گذاری شان را خرید و فروخت؟ فرق ETF با صندوق های صدور ابطال چیست؟ این مفاهیم اولیه را باید یاد بدهیم تا بتوانیم روش های غیر مستقیم سرمایه گذاری را داشته باشیم.
سهامداران باید بدانند که اگر می خواهند خودشان در بازار مستقیما فعالیت کنند باید اصول و الفبای مدیریت ریسک در بازار را بشناسند، تمرین و اجرا بکنند. هیچکس در هیچ جای دنیا به کسی توصیه نمی کند که مثلا ماشین یا خانه خود را بفروشد و پول آن را به بازار سهام بیاورد. سرمایه گذار باید بداند که بخشی از سرمایه ای که در آینده نزدیک به آن احتیاج ندارد و فقط درصدی از دارایی است، به بازارسرمایه می آورد.
به موضوع فرهنگ سازی اشاره کردید،وظیفه سنگینی را بر عهده شرکت اطلاع رسانی گذاشته اید آیا فکر می کنید با مدیریت فعلی این شرکت و عدم تجربه ای که در بازار سرمایه داشته اند و ساختار ضعیفی که خود شرکت اطلاع رسانی بورس دارد، آیا توان انجام چنین مسائل بزرگی وجود دارد؟ آیا شرکت اطلاع رسانی بورس این شانس را دارد که به عنوان یک نقطه عطف در آموزش و فرهنگسازی سر فصل جدیدی ارائه دهد؟
مدیر عامل شرکت اطلاع رسانی بورس، در شهرداری و در شرکت تاکسیرانی بوده و فعالیت هایی برای آموزش و فرهنگ سازی یا در حوزه آی تی و کسب و کار داشته است،مدیر عامل شرکت اطلاع رسانی ، به تنهایی همه کتاب ها را نمی نویسد پس لزومی ندارد که بازار سرمایه را اساسی و کامل بداند. اینجا مدیریت، موثر خواهد بود، نه دانش تخصصی بازار سرمایه. مدیریت فعلی ، هم دانش و هم تجربه کافی برای این کار را دارد و خواهش می کنم اگر دیگران هم فکر می کنند که ایشان اطلاع کافی ندارد، کمک کنند، بازار سرمایه برای همه است، بازار سرمایه سازمان نیست و محیطی متعلق به همه است .
برای فرهنگسازی، روش های متنوعی وجود دارد ، یکی از حوزه هایی که ما به اندازه کافی در خانواده ها تمرکز نکرده ایم ، این است که باید آموزش سواد مالی به کودکان را در کشور توسعه بدهیم. یک درس در کتاب درسی دانش آموزان بسیار خوب است ، ولی اگر نتوانستیم در آن مسیر پیش برویم ، کار تمام نشده است، ۱۰ ها روش دیگر وجود دارد که موسسات آموزشی در این حوزه شکل بگیرند، ما باید کمک کنیم که تیم های آموزشی به مدارس بروند ما باید جزوه ها، بروشور و کاتالوگ تولید کنیم و این ها را با روش هایی به خانواده ها برسانیم . پس لزوما ما فقط یک ماموریت تعریف نکرده ایم که بورس باید به کتاب درسی برود ، بخشی از توسعه سواد مالی برای کودکان می تواند حضور در محتوای آموزشی باشد، اگر بتوانیم این کار را بکنیم قطعا خیلی مفید خواهد بود . جایگاه بازار سرمایه ارتقا پیدا کرده است . با این رشد جایگاه در کشور قطعا آموزش و پرورش هم نسبت برای شناساندن به مردم آمادگی پیدا می کند.
انتشار صورت های مالی سازمان بورس یک اقدام تاریخی بود، صورت های مالی رایان بورس و شرکت اطلاع رسانی را منتشر نمی کنید، به هر حال مرکز اصلی هزینه ها این شرکت ها هستند!؟
در مورد شرکت های زیر مجموعه هم باید این کار را انجام بدهیم و صورت های مالی آن ها را منتشر می کنیم. صورت های مالی سازمان بورس منتشر شد و از نظر ما هیچ گونه مشکلی برای انتشار وجود نداشت. بالاخره سازمان بورس یک نهاد تخصصی است و باید برای همکاران خود فضایی ایجاد کند که بتوانند هم در کار خودشان ابزار های کافی داشته باشند و هم در ماندگاری شان در سازمان رضایت کافی داشته باشند.
برگردیم به شرکت اطلاع رسانی ؛ چرا هزینه فرهنگ سازی، موثر نبوده است؟
اساس هزینه فرهنگ سازی برای این است که به مردم آموزش بدهیم تا چگونه در بازار سرمایه سهامداری کنند. سازمان می خواهد برای ۵۰- ۶۰ میلیون سهامدار( یعنی ۸۰ درصد مردم کشور )فرهنگ سازی کند ، پس نیاز به هزینه های بیشتری است. اگر ما بخواهیم در تمام شبکه های تلوزیونی برنامه اجرا کنیم و با مردم صحبت کنیم که طیف گسترده تری از مخاطبان را جذب کنیم، به هزینه های بیشتری می رسیم.
در بخش اجرا به رغم این که سازمان بورس نظارت و اجرا را به شرکت بورس و فرابورس سپرده ، اما همچنان شاهد مداخله سازمان بورس هستیم.در این خصوص توضیح می دهید؟
نظارت ابزار دارد ؛ این که مثلا سازمان می گوید یک نمادی متوقف شود، دخالت در اجرا نیست. گاهی اوقات به سازمان اطلاعاتی می رسد یا در بررسی ها به نکته ای می رسد و براساس آن درخواست توقف یک نماد داده می شود تا مدیران ناشر قبل از بازگشایی نماد به بازار توضیح دهند. این موضوع در چهارچوب نظارت تعریف می شود. بخشی از این نظارت هم (نظارت بر اجرا )است،این گونه نیست که ما نظارت را به شرکت بورس و فرابورس و بورس های کالایی سپرده ایم . لذا گاهی اوقات ممکن است بورس ها وظایف خود را به درستی انجام ندهند، سازمان بورس وارد می شود و به آن ها تذکر می دهد یا نوع اجرایی که اتفاق می افتد را ، تسهیل می کند.
اقدامات تاریخی و نامه نگاری از سوی شما به مسئولان کشور در مورد موضوعات مختلف، بسیار مهم و برای بازار مفید بود. آیا برای شما هزینه ای نداشت؟
این هم از موضوعاتی است که تعجب می کنم چرا چنین نگاهی حاکم شده است؟ یکی از وظایف اصلی رئیس سازمان و مهم ترین وظیفه آن دفاع از حقوق سهامدار است. نامه هایی که در رسانه ها منتشر شد بخشی از نکاتی است که من انجام داده ام، بخشی محرمانه بوده و لزومی برای انتشار ندیده ایم. از این نامه نگاری ها به هیچ وجه نباید برداشت یا تعبیر شود که این یک درگیری بین سازمان بورس با نهادی خاص است. اعتقاد دارم که ما باید حرف خودمان را بزنیم و با تعامل کار مان را پیش ببریم. اگر ببینیم در جایی مقررات و سیاستی به حقوق سهامدار ضربه می زند، علنا و رسما طی مکاتبه اعلام می کنیم. هدف اصلی تقویت و تعامل با سایر نهاد ها است ، هدف این نیست که نامه در مطبوعات منتشر شود و بعد بگویم رئیس شجاعی بوده ام.
شما دبیر هیئت مقررات گذاری دولت و منتقد انحصار مجوزها بودید و این انحصار بالاخره شکسته شد. در مورد دریافت مجوز کارگزاری پس از ۱۶ سال و اخرین اخبار آن توضیح می دهید؟
با توجه به دستورالعمل ابلاغی و آخرین گزارشات رسیده، تا کنون 11 درخواست دریافت شده است.که به ترتیب اولویت درخواست، همکاران بررسی می کنند و پس از امتیازبندی ، جلسه مصاحبه انجام می شود. هدف ما تسری در اعطای مجوز است البته باید درخواست دهنده یک طرح کسب و کار و Business PLAN داشته باشد . متقاضیان باید بیایند از حق کسب و کار خودشان دفاع کنند. این که در بازار سرمایه چه برنامه ای دارند ؟ چه دستاوردی برای بازار سرمایه آورده اند؟
تاکنون حداقل سه درخواست در مرحله مصاحبه است، پس از این مرحله ، در جلسه هیئت مدیره مطرح شده و مجوز اعطا خواهد شد. امیدوار هستم تا نیمه مرداد بتوانیم اولین مجوز کارگزاری را بدهیم. اشخاص حقیقی که سابقه فعالیت خوبی در بازار داشته باشند، بیشترین امتیاز را دارند. بیشترین درخواست ها مربوط اشخاص حقیقی هستند و در برخی از آن ها شخص حقوقی هم سهام دارد.
نکته نگران کننده ای که وجود دارد این است که شنیده شده سرمایه برای مجوز سبدگردان از ۴ میلیارد را به ۱۰ میلیارد می رسد و یا برای مشاوران هم افزایش خواهد داشت. فکر نمی کنید به سمت سرمایه محور شدن و نه دانش محور شدن پیش می رویم؟
موافق فلسفه سرمایه محور شدن به این مفهوم که تمرکز ویژه بر افزایش سرمایه برای دریافت مجوز داشته باشیم، نیستم. قاعدتا سرمایه های پایه متناسب با تورم باید تغییر کنند. ولی آنچه که به عنوان استراتژی حتی در بخش مقررات گذاری دنبال می کنم این است که ، باید نهضتی در کشور ایجاد کنیم که نظارت پیشینی تسهیل و نظارت پسینی تقویت شود.
ما در همه سیستم ها در ابتدا آنقدر سخت می گیریم که ، به زحمت یک نفر می تواند مجوز دریافت کرده و کار را شروع کند و با شروع فعالیت ؛ دیگر رها می کنیم و توجهی نمی شود، ما می خواهیم مجوز گرفتن را تسهیل و ساده می کنیم ، ولی از طرفی نظارت را پس از شروع فعالیت به شدت سخت تر خواهیم کرد و برخوردها را تقویت خواهیم کرد. از این به بعد اگر یک نهاد مالی تخلف کرد، به راحتی مجوز او را باطل و افراد را سلب صلاحیت می کنیم و اعتقاد داریم ، نهادهای مالی امانتدار بازار سرمایه هستند و باید وظیفه شناس باشند. اگر کوچکترین تخلفی انجام دهند، به بدترین شکل ممکن با آن ها برخورد می کنیم. ولی از آن طرف فضا را باز می کنیم تا فعالیت خود را توسعه دهند. کسانی که قابلیت و لیاقت دارند و وظیفه شناس و متخصص هستند، پشت در مجوز مانده اند ما باید در را باز کنیم تا آنها بیایند و بازار را توسعه دهند.
با توجه به این که اعتقاد دارید که بازار سرمایه منبع اصلی تامین مالی است، چرا سال گذشته بخش خصوصی واقعی فقط ۵۰۰ میلیارد تومان اوراق منتشر کرده است و دولت بیش از ۳۰۰ برابر آن یعنی ۱۵۰ هزار میلیارد تومان و در بخش عمومی ۶۰ برابر یعنی ۳۰ هزار میلیارد تومان اوراق منتشر شده است؟
البته انتشار اوراق بخش خصوصی۳۵ هزار میلیارد تومان است، بخش خصوصی واقعی با اشخاص حقیقی خصوصی متفاوت هستند. در برخی شرکت ها دولت کرسی مدیریتی دارد و به پشتوانه سهام خود و سهام عدالت در این شرکت ها مدیریت دارد. آیا این شرکت که الان فعالیت صنعتی و یا تولیدی انجام می دهد را بخش خصوصی می دانید یا دولتی؟
وقتی می گوییم دولت، منظور خزانه داری است. تامین مالی دولت از طریق اوراق بدهی در بازار سرمایه منوط و محدود به فعالیت خزانه داری است. یعنی خزانه داری کل کشور اوراق را منتشر می کند و پول را برای تامین منابع به فروش می رساند . شرکتی که مدیریت دولتی دارد ، اوراق منتشر کرد و پول را به سرمایه گذاری و تولید می برد و شرکتی که ۳۰ درصد سهامدار خرد دارد و یا ۴۰ درصد آن متعلق به سهام عدالت و شرکت های دیگر است، این ها جزء بخش خصوصی هستند چرا که وجه نقد به صنعت، تولید و اشتغال تزریق می شود. اگر آمار این شرکت ها را مقایسه کنیم، نسبت به سال 99، ۵ برابر شده است ، کما اینکه سال ۹۸ هم نسبت به ۹۷ سه برابر شده است.
البته دولت هم بزرگ شده است، کل اوراق بدهی در بازار که ایندکس شده را به عنوان تامین مالی دولت در نظر می گیریم ، ولی باید دقت داشته باشیم که بخشی از این اوراق به عنوان مطالبه پیمانکار به دست خودشان و در واقع غیر نقدی بوده و وجهی از بازار گرفته نشده است. بخشی از این اوراق به بانک ها فروخته شده است، ولی بانک ها از Counter بانک مرکزی در بازار سرمایه این خرید را انجام داده اند و اوراقشان ایندکس شده است. بخشی از این فروش دولت (یعنی 60هزار میلیارد تومان) برای باز پرداخت اوراق سررسیده شده قبلی بوده است. گرچه اوراق فروخته اند، ولی وجوه را بلافاصله به صاحبان اوراق قبلی داده اند، اگر موارد فوق را از محاسبات حذف کنیم، تامین مالی دولت به صورت نقدی و از بازار سرمایه ۶۰ هزار میلیارد تومان می شود. که قطعا در سال 1400، این عدد (هم در بخش خصوصی و هم دولت )بیشتر خواهد بود.البته امیدواریم با تلاش هایی که انجام شده ، سرعت رشد بخش خصوصی بالاتر برود. در سال ۹۹ بخش خصوصی ۵ برابر و دولت ۲ برابر شده است و تا چندین سال اگر بتوانیم اینگونه پیش برویم، بر بخش دولتی غلبه خواهد کرد.
آقای رئیسی تنها کاندیدایی بودند که از بورس بازدید کردند و با توجه به اینکه ۱۲ مرداد مراسم تحلیف است چه برآوردی در انتظار اقتصاد ایران و بازار سرمایه وجود دارد؟
اهمیت بازار سرمایه خوشبختانه توسط دولت ها درک شده است، در دولت دوازدهم هم این اعتقاد به توسعه بازار سرمایه وجود داشت، هر چند که تحولات اقتصادی و نوسانات اقتصادی به مردم آسیب هایی وارد کرد، ولی مطمئنا بازار سرمایه رشد داشته و توسعه پیدا کرده است و مطمعنا همه ی دولت های بعد ، از بازار سرمایه به عنوان بخش مهمی از اقتصاد استفاده می کنند و این راهِ ناگزیر اقتصاد ایران است.سیستم بانکی برای تامین مالی به حداکثر ظرفیت رسیده است و به میزان نقدینگی جدید، سیستم می تواند توسعه فعالیت بدهد، ولی بازار سرمایه حتی به نصف ظرفیت خودش نرسیده است. بنابراین با توسعه ظرفیت جدید می توان تامین مالی جدید فراهم کرد. لذا همه ی دولت ها ناچار و مشتاق خواهند بود که بازار سرمایه را توسعه بدهند. البته ما وقتی می گوییم تامین مالی، هدف اقتصاد است.در اقتصاد دولت، بخش خصوصی و بخش عمومی یکسان هستند و نباید خودمان را مقابل با بازار سرمایه قرار دهیم.
دولت هم از این تامین مالی در بودجه کشور استفاده می کند و در بازار بدهی انتشار اوراق انجام می شود. در دولت جدید هم همین مسیر خواهد بود و سازمان بورس باید روی نقش خود متمرکز باشد ، به طوری که تغییرات دولت ها نباید بر برنامه های سازمان تاثیر گذار باشند. سازمان باید استقلال خودش را حفظ کند، در حفظ منافع سهامداران پیش قدم باشد، جسور باشد و نظارت خود را مرتبا تقویت کند تا اجحافی در حق کسی در داخل بازار سرمایه نشود. اگر این مسیر را در بازار طی کند، مطمئن باشید هر دولتی که بیاید، شرایط بهتر و بهتر خواهد شد.
نظرات :
این مطلب 1 نظر دارد.
سلام تشکر استفاده کردم
3 سال پیش