گذشت سه ماه دیگر کافی است تا بگوییم بورس ما ۵٢ ساله شده. بیش از نیم قرن از تاسیس بورس در ایران می گذرد اما اینک کمی بیش از ١٠ درصد از جمعیت کشور کد سهامداری دارند و تنها یک درصد از ٨٠ میلیون ایرانی را می توان فعال بازار سرمایه دانست؛ آن هم فعالی که به لطف سودهای تضمین شده عرضه های اولیه شاید نداند که اصلا بورس چیست ، ولی فردی از اعضای خانواده یا فامیل برای او عرضه اولیه خریده؛ تا از قافله این سود عقب نماند. برای بورسی که نیم قرن عمر دارد، غم انگیز است که هنوز درصد زیادی از مردم با آن آشنایی ندارند.
علیرضا باغانی
گذشت سه ماه دیگر کافی است تا بگوییم بورس ما 52 ساله شده. بیش از نیم قرن از تاسیس بورس در ایران می گذرد اما اینک کمی بیش از 10 درصد از جمعیت کشور کد سهامداری دارند و تنها یک درصد از 80 میلیون ایرانی را می توان فعال بازار سرمایه دانست؛ آن هم فعالی که به لطف سودهای تضمین شده عرضه های اولیه شاید نداند که اصلا بورس چیست ، ولی فردی از اعضای خانواده یا فامیل برای او عرضه اولیه خریده؛ تا از قافله این سود عقب نماند.
برای بورسی که نیم قرن عمر دارد، غم انگیز است که هنوز درصد زیادی از مردم با آن آشنایی ندارند.
با طبقه های مختلف مردم که حرف می زنی دیدگاه های متفاوتی نسبت به بازار سرمایه دارند : «بازار سرمایه دار» ها، «چیزی شبیه قمار»، «همان بخت آزمایی قدیم»، «بازی برد و باخت» و دیدگاه های روشنفکرانه تر؛ «سود توام با ریسک».
این ها تعاریف اغلب افراد جامعه از بازار سرمایه است. آن ها نمی دانند که اگر در بورس سرمایه گذاری بلند مدت داشته باشند، هم بیشترین سود را می برند و هم به تولید کشور کمک می کنند.
وقتی به آن ها می گویی که ارزش متوسط قیمت سهام در بورس در یک دهه گذشته 19 برابر شده و همین دلاری که تا چند وقت پیش بیشتر مردم برای حفظ قدرت خرید در صف می خریدند، 12 برابر شده ؛ باورت نمی کنند.
آنچه که در ذهن اغلب مردم ما از بورس نقش بسته است، چندان مثبت نیست و چه بسا برخی از آن ها در التهابات تورمی یک دهه اخیر و درست در مواقع پیک قیمتی سهام وارد بورس شده و ضرر کرده و رفته اند و بورس را بازی خاصی می دانند ، برای از بین بردن نقدینگی.
اما ریشه قهر همیشگی مردم ما با بورس چیست؟ چرا در ایالات متحده آمریکا که اولین قدرت اقتصادی دنیاست 92 درصد مردم پول های خود را در بورس سرمایه گذاری می کنند، اما در ایران ما که اقتصاد بیست و هفتم دنیاست آن هم به مدد نفت فقط 10 درصد مردم در بورس هستند و یک درصد آن ها فعال.
بدون تردید واقعیت تلخ بی اعتمادی یا عدم آشنایی مردم ایران با بورس، «ریشه فرهنگی» دارد.
ایران همواره در طول تاریخ با فراز و نشیب های زیادی مواجه بوده. پس از آن که سال ها تحت سیطره پادشاهان مختلف بوده و محل تاخت و تاز بیگانگان، در دوران گذار به دموکراسی هم با التهاباتی مواجه بوده که پرونده هسته ای، تحریم ها و تورم های بی سابقه از جمله آن هاست.
این شرایط ایرانی ها را بیش از پیش به خرید و نگهداری دارایی فیزیکی ترغیب کرده و نتیجه آن تمرکز سرمایه مردم در بازارهای طلا، سکه، مسکن و ارز بوده است.
جامعه ایرانی دارایی فیزیکی را یک دارایی قابل اتکا می داند و در مقابل، به سختی می تواند به برگه ای که در آن نوشته شده شما مالک فلان تعداد سهم فلان شرکت هستید ، اعتماد کند. او البته تجربه سهام عدالت را هم دارد، برگه سهمی که بیش از یک دهه پیش به 49 میلیون ایرانی واگذار شده، صرف نظر از سودهای مقطعی که برای صاحبان این برگه ها داشته، فاقد ارزش دیگری بوده است.
این گونه شده که حالا بورس ما هر چند عمری به بلندای بیش از نیم قرن دارد ، اما با عمقی همچنان محدود تنها بازیگران محدودی را ثروتمند می کند و بخش زیادی از سرمایه مردم در سایر بازارهاست.
مردم ما با فرهنگ سرمایه گذاری در بورس بیگانه هستند. در آموزش مقطع ابتدایی، چیزی از بورس نمی بینیم. از کودکی قلک را برای پس انداز به کودکان ما و البته به خود ما در زمان کودکی آموزش داده اند. در آموزش متوسطه که حتی دروسی از اقتصاد کلان را به دانش آموزان هم می آموزند نیز خبری از بورس و بازار سرمایه نیست. حتی دانش آموخته های اقتصاد و حسابداری هم شناخت کاملی از بورس ندارند و تنها در چند سرفصل کتب و جزوات آموزشی یا تحقیق های ارائه شده توسط برخی دانشجویان اسم بورس به گوش آن ها خورده است.
بورس ما باید به همه جا نفوذ کند و مردم ما باید یاد بگیرند که اگر می خواهند در آینده کارخانه ای در این کشور بماند تا کودکان فعلی در آنجا شاغل بشوند، راهی جز رشد و توسعه بازار سرمایه وجود ندارد. این کارخانجات باید با سرمایه های خرد مردم رشد کنند و برای نسل های آینده ماندگار بمانند و البته افرادی که در سهام این کارخانجات سرمایه گذاری کرده اند نیز باید در طول این سال ها از عایدی و سود خوبی بهره مند شوند تا سرمایه گذاری آن ها در بورس استمرار یابد.
یکی از دریچه های فرهنگ سازی، برگزاری نمایشگاه هاست. آنقدر باید کتاب چاپ کنیم، دوره آموزشی برگزار کنیم و به سیستم آموزشی کشور فشار بیاوریم که بالاخره فرهنگ سرمایه گذاری قلکی را به فرهنگ سرمایه گذاری در بورس تغییر دهد.
در همه شهرهای کشور نمایشگاه بازار سرمایه را برگزار کنیم و مردم را به درستی به سمت این بازار هدایت کنیم که همانا سرمایه گذاری غیر مستقیم از طریق صندوق های سرمایه گذاری مشترک است.
در یک دهه گذشته پایتخت ایران توانست نمایشگاه موفق و مستمری را به طور سالانه برگزار کند و پس از آن جزیره کیش، مشهد و اصفهان.
بعد از نمایشگاه تهران، «کیش اینوکس» به دلیل برپایی در منطقه آزاد تجاری-صنعتی خارجی های زیادی را هم جذب خود کرده و دومین رویداد جدی بازار سرمایه است که امسال از 27 تا 30 آبان برپا می شود.
برخی افراد برگزاری چنین رویدادهایی را تنها هزینه اضافی می دانند، درحالی که باید اعتراف کنیم فرهنگ سازی هزینه دارد. همه ما برای آنچه که اصطلاحا نیمه اکتسابی خود می نامیم چه مشقت ها برده ایم و چه هزینه های مادی و معنوی صرف کرده ایم تا از ابتدایی به راهنمایی و از راهنمایی به متوسطه و نهایتا دانشگاه برویم.
بله، فراگرفتن فرهنگ ها هزینه دارد. بورس یک فرهنگ است؛ فرهنگ سرمایه گذاری و راز موفقیت بسیاری از قدرت های اقتصادی جهان.
بنابراین این هزینه هرچقدر گزاف هم باشد باید برای ایجاد فرهنگی که هنوز بعد از 50 سال جا نیفتاده، پرداخت شود.
روزنامه نگار و کارشناس بازارهای مالی
نظرات :
شما می توانید اولین نفری باشید که برای این مطلب نظر می دهید.