یادداشت علیرضا باغانی در عصر ایران «توجه! توجه! علامتی که هماکنون میشنوید اعلام خطر یا وضعیت قرمزاست و معنی و مفهوم آن این است که حمله هوایی انجام خواهد شد. محل کار خود را ترک و به پناهگاه بروید.» نمی دانم چرا یکباره به یاد آژیر قرمز روزهای سخت جنگ تحمیلی افتادم. این عبارت در کنای صدای ممتد یک آژیر برای همه مردمی که آن روزها در ایران زندگی می گذراندند یادآور روزهای سخت جنگ است و به ناگاه شما را به فکر فرار می اندازد.تابلوی تماما قرمز بازار چهارشنبه و البته امروز را که می بینم یاد آژیر خطر دوران جنگ می افتم انگار همه دارند از بورس فرار می کنند و فردایی هم در کار نیست! چرایش را نمی دانم اما بورس بیشتر از آن که این روزها خریدار داشته باشد، فروشنده دارد انگار نه انگار که تا همین چند هفته پیش همین جماعت فروشنده در صف های خرید سهام نشسته بودند به امید آن که سهمی بخرند و سود کنند. چرا همه کارهای ما هیجانی است؟ چرا یک روز در صف دلار می ایستیم و فردایش در صف فروش آن؟ واقعا چرا؟ بازهم یاد آژیر خطر افتادم، شاید به واقع ترس، فرار و رفتار هیجانی با همین دوران سختی که در گذشته سپری کرده ایم در ما نهادینه شده... با یکی از سهامداران قدیمی و اصطلاحا کف بازاری بورس تهران که حرف می زنم ، از وضعیت بورس سوال می کنم.به او می گویم : تو می دانی چرا یک عده از بورس دارند فرار می کنند ، انگار آژیر قرمز را شنیده اند.می گوید : «فرار نمی کنند فراریشان داده اند. حقوقی هایی که در مهر ماه سهم فروخته اند مقصرند و البته تقصیر کار اصلی خود مردم، مخصوصا ناشی ها هستند. بورس یک کار تفریحی نیست. بورس بالا و پائین های خاص خودش را دارد. خودت می دانی من ١٨ ساله تو بورسم و از این بالا و پائین ها زیاد دیده ام. اوضاع که بدتر از ٨٨ نیست یا ٩١ احمدی نژاد. متاسفانه مردم ما کلا هیجانی هستند و انگار هیجان را دوست دارند. یک روز در صف دلار ، یک روز در صف رب گوجه، یک روز در صف دستمال کاغذی و یک روز هم بورس.شما که دست به قلمی بنویس برای مردم که بورس جای آمدن و فوری سود گرفتن و سریع خداحافظی کردن، نیست. براشون بنویس اگر طی ١٠ سال گذشته چادرملو می خریدند الان داراییشون دست کم ۵برابر شده بود به عبارتی بازدهی حدود۵٠٠ درصدی و به طور سالانه ۵٠ درصد،بنویس برای مردم که بورس جای ماندگاری است،تیتر بزن با بورس بمان!»
علیرضا باغانی
«توجه! توجه! علامتی که هماکنون میشنوید اعلام خطر یا وضعیت قرمزاست و معنی و مفهوم آن این است که حمله هوایی انجام خواهد شد. محل کار خود را ترک و به پناهگاه بروید.» نمی دانم چرا یکباره به یاد آژیر قرمز روزهای سخت جنگ تحمیلی افتادم.
این عبارت در کنای صدای ممتد یک آژیر برای همه مردمی که آن روزها در ایران زندگی می گذراندند یادآور روزهای سخت جنگ است و به ناگاه شما را به فکر فرار می اندازد.تابلوی تماما قرمز بازار چهارشنبه و البته امروز را که می بینم یاد آژیر خطر دوران جنگ می افتم انگار همه دارند از بورس فرار می کنند و فردایی هم در کار نیست!
چرایش را نمی دانم اما بورس بیشتر از آن که این روزها خریدار داشته باشد، فروشنده دارد انگار نه انگار که تا همین چند هفته پیش همین جماعت فروشنده در صف های خرید سهام نشسته بودند به امید آن که سهمی بخرند و سود کنند. چرا همه کارهای ما هیجانی است؟ چرا یک روز در صف دلار می ایستیم و فردایش در صف فروش آن؟ واقعا چرا؟ بازهم یاد آژیر خطر افتادم، شاید به واقع ترس، فرار و رفتار هیجانی با همین دوران سختی که در گذشته سپری کرده ایم در ما نهادینه شده...
با یکی از سهامداران قدیمی و اصطلاحا کف بازاری بورس تهران که حرف می زنم ، از وضعیت بورس سوال می کنم.به او می گویم : تو می دانی چرا یک عده از بورس دارند فرار می کنند ، انگار آژیر قرمز را شنیده اند.می گوید : «فرار نمی کنند فراریشان داده اند. حقوقی هایی که در مهر ماه سهم فروخته اند مقصرند و البته تقصیر کار اصلی خود مردم، مخصوصا ناشی ها هستند. بورس یک کار تفریحی نیست. بورس بالا و پائین های خاص خودش را دارد. خودت می دانی من 18 ساله تو بورسم و از این بالا و پائین ها زیاد دیده ام. اوضاع که بدتر از 88 نیست یا 91 احمدی نژاد. متاسفانه مردم ما کلا هیجانی هستند و انگار هیجان را دوست دارند. یک روز در صف دلار ، یک روز در صف رب گوجه، یک روز در صف دستمال کاغذی و یک روز هم بورس.شما که دست به قلمی بنویس برای مردم که بورس جای آمدن و فوری سود گرفتن و سریع خداحافظی کردن، نیست. براشون بنویس اگر طی 10 سال گذشته چادرملو می خریدند الان داراییشون دست کم 5برابر شده بود به عبارتی بازدهی حدود500 درصدی و به طور سالانه 50 درصد،بنویس برای مردم که بورس جای ماندگاری است،تیتر بزن با بورس بمان!»
بگذریم ؛ روزهای کم حجم و عمدتا قرمزی برای بازار سهام در حال سپری شدن است.بورس تهران از انتهای سال 96 تا اوایل مهر ماه با سه دوره رونق همراه بود. یک دوره به اواخر سال 1396 بر می گردد که به دنبال رشد مداوم نرخ ارز این دوره که البته پیش رونق هم گفته می شود تا میانه اردیبهشت ماه ادامه پیدا کرد.دوره بعدی اوایل خردادماه بود که بازار سرمایه با قدرت بیشتری جلو رفت و نشانه هایی از حمایت های دولتی هم در رشد قیمت سهام دیده می شد و این دوره رونق که تا میانه تیرماه ادامه پیدا کرده بود به دنبال دعوت گسترده مردم به حضور در بورس حتی در روزهای نه چندان مثبت مردادماه نیز تداوم یافت.اما بازار سهام دوره سوم رونق خود را با قدرت بسیار بیشتری نسبت به دو دوره قبلی استارت زد ، دلیل آن هم مشخص بود امکان صادرات محصول با ارزی غیر از 4200 تومان و در ادامه آن امکان فروش محصولات فولادی و پتروشیمی و مس با ارز به اصطلاح نیمایی در بازار داخل.این رخداد به معنای پایان دوران کوتاه دلار 4200 تومانی بود و این رخداد برای بورس معنا و مفهومی جز رشد نرخ فروش شرکت ها و به تبع آن افزایش قیمت سهام بنگاه های اقتصادی پذیرفته شده در بورس نداشت.
اما حالا بورس پس از این سه دوره رونق کوتاه از میانه مهر ماه وارد سیکل نوسانی شده و از ارزش آن کاسته شده است به طوری که در یک ماهه آذرماه شاهد عقب نشینی 20 درصدی شاخص بوده و همزمان با منفی قیمت ها که این روزها در بازار به عنوان رنگ غالب شناخته می شود ، حجم و ارزش معاملات هم به شکل قابل ملاحظه ای کاهش پیدا کرده است.
این روزها با هر سهامداری که صحبت کنید ، دلایل زیادی برای منفی این روزهای بازار سهام عنوان می کند.این که حقوقی ها از قصد ، سهم عرضه کردند تا هیجان بازار را کنترل کنند تا این که سرمایه گذاران ترسیده اند و این که بورس ما مثل بخش عمده ای از اقتصاد ما به دلار وابسته است.همه مثل آن سهامدار قدیمی نظرات تقریبا یکسانی دارند.
اما واقعیت چیست و چه باید بکنیم؟
واقعیت این است که زیر پای این بازار مثل چند ماه پیش سفت نیست.واقعیت این است که استراتژی دولت و به ویژه وزیر جدید اقتصاد در حوزه بازار سرمایه مشخص نیست چرا که از زمان رای اعتماد مجلس به فرهاد دژ پسند شاخص بورس افت حدود 22700 واحدی یعنی حدود 13 درصدی را تجربه کرده است.واقعیت این است که نقدینگی در حال خروج از این بازار است و ارزش روزانه معاملات خرد از حدود 1800 میلیارد تومان در روزهای پر رونق مهر و آبان به 420 میلیارد تومان یعنی به یک چهارم تقلیل پیدا کرده است و واقعیت این است که سپرده های بانکی و موجودی صندوق های سرمایه گذاری ثابت ما که الان دوباره به حدود 142 هزار میلیارد تومان رسیده است ، هر روز در حال فربه شدن است و واقعیت تلخ تر این که افق سرمایه گذاری در بورس مشخص نیست چون ریسک های سیستماتیک آن ها آنقدر زیاد شده که برای سرمایه گذار مشخص نیست که آیا واقعا ما می توانیم در ماه های پیش رو صادرات داشته باشیم یا نه؟
حال باید چه کنیم؟
13 آبان به عنوان نقطه پیک تحریم ها سپری شده و گزارش عملکرد شرکت ها در ماه آبان نشان می دهد که صادرات ما در همه صنایع مهم و استراتژیک از جمله فولاد ، مس و محصولات پتروشمی برقرار بوده است.معافیت برخی از کشور ها از تحریم های نفتی ایران هم نشان می دهد که خطر امکان به صفر رساندن صادرات نفت ایران بسیار کاهش پیدا کرده است.ارز هم که آرام گرفته و در کانال 10 هزار تومان نوسان های کوچکی را تجربه می کند.در ظاهر همه چیز آرام گرفته و حتی دونالد ترامپ هم این روزها کمتر از گذشته درباره ایران توئیت می کند!پس به نظر می رسد اوضاع آنچنان که تصور می شد ، خراب نیست.
یک سرمایه گذار همواره باید استرتژی های سرمایه گذاری خود را طوری بچیند که در وهله اول اصل سرمایه او حفظ شده و در مراحل بعدی ، آن سرمایه گذاری بازدهی متناسبی هم داشته باشد.
به اعتقاد نگارنده بورس اینک و پس از اصلاح حدود 20 درصدی شاخص ( از زمان اوج) و اصلاح بالاتر برخی صنایع و شرکت ها که بعضا اصلاحی 20 تا 30 درصد در متوسط قیمت ها تجربه کرده اند ، می تواند یکی از گزینه های سرمایه گذاری باشد ، تکرار می کنم تنها یکی از گزینه های سرمایه گذاری.اگر فرض ما تداوم فعالیت شرکت هاست و بدون در نظر گرفتن ریسک های برون زای سیاسی می توان بازهم به بازدهی بالاتر از تورم بورس دلخوش کرد.الان خیلی از سرمایه گذاران به سمت سرمایه گذاری در صندوق های با درآمد ثابت یا اسناد خزانه رفته اند که بین 20 تا 23 درصد سود برای سرمایه گذار دارد ، اما از همین نقطه با نسبت قیمت به درآمد 4 مرتبه خیلی از شرکت های بورسی ، بازدهی بازار سهام با دید یکساله بدون تردید بالاتر از سود بدون ریسک این اوراق است.
البته هیچ گاه نباید یک سرمایه گذار در اصطلاح رایج تخم مرغ های خود را در یک سبد نگهداری کند اما پر واضح است که اگر ریسک ماندن در بورس را بپذیریم و بدون توجه به آژیر خطر کاملا بدون دلیل ، مثل برخی ها از بازار سهام فرار نکنیم و بخشی از دارایی های خود را در بورس حتی از طریق صندوق های سرمایه گذاری در سهام متمرکز کنیم و به متخصصان بسپاریم ، احتمالا نتایج نامطلوبی در پی نخواهد داشت.تاکید همیشه نگارنده برای حقیقی ها ، سرمایه گذاری در بورس با کمک مشاوران یا سبدگردانان رسمی است یا خرید واحد های سرمایه گذاری در صندوق هایی که توسط حرفه ای ها اداره می شود.
کارشناس و تحلیل گر بورس
منبع : عصر ایران
نظرات :
شما می توانید اولین نفری باشید که برای این مطلب نظر می دهید.