در افسانه زورک، بانک زیر زمینی با چنین ترفندهایی باز هم به حیات خود ادامه داد و هر روز ثروتمند تر شد. این بار زیر چتر حقه ای جدید ...
شاید تا کنون چیزی از بانک زورک نشنیده باشید ، طبیعی ست چراکه زورک یه داستان یا افسانه قدیمی در فرهنگ غرب است که حتی از روی این داستان، بازی کامپیوتری نیز ساخته شد. زورک نام موسسه ای ست که روزی بزرگترین بانک زیر زمینی دنیا به حساب می آمد و به نوعی تبدیل به امپراتوری با شکوهی شده بود. در این افسانه؛ زورک شهرت خود را مدیون ثروت باورنکردنی، تجملات و زرق و برق فردی به نام جی. پیرپان فلاثید (J. Pierpont Flathead) بود.
در تاریخ عقب رفته و به سال GUE 722 میرویم. (منظور از GUE واحدی ست که در افسانه ها بکار می رود و اولین دوره ثبت روز و تقویم به شماره می رود. گفته می شود واحد GUE حدود 500-600 سال پیش از شمارش تاریخ میلادی BC – BE می باشد).
داستان از روستایی کوچک شروع می شود.
دفتر مرکزی بانک زورک در روستای آراگین در فلاثدیا قرار داشت و کسی تا آن زمان با اهداف آن آشنا نبود . دفتری ساده در یک روستا که حتی بعد از تغییر مکان بانک و شهرت، این دفتر در جای قبلی باقی ماند.
در سال 749، کارمندی 19 ساله با نام پیرپان فلاثید در بانک زورک استخدام شد. شش هفته بعد در پی ناپدید شدن مدیر بانک، پیرپان جوان ترین مدیر بانک در تاریخ شد تا بعدها تاریخ از هوش و فراست این جوان یاد کند.
به عنوان یک مدیر، او از ارتباطات درباریش برای حذف سایر بانک ها استفاده کرد. سهم بازار بانک زورک نهایتا از 99% به 100% رسید و بعدها این بانک با سپرده کردن چندباره قرض ها و دارایی های مشتریان ، سهم خود را تا 131% ارزش موجودی بانک افزایش داد. پیرپان بر مراحل نصب و تجهیز تکنیک ها و ابزار امنیتی شگفت آور نظارت داشت تا مناطق قرار گرفتن جعبه های نگهداری سپرده ها از هر لحاظ قابل اطمینان باشد. او حتی دیو و جن های زیر زمینی را برای حفاظت از دارایی ها استخدام کرده بود.
جی پیرپان فلاثید به عنوان رئیس هیات مدیره در بانک زورک خدمت کرد تا روزی که در سال 789 ناپدید شد. موضوع به روزی مربوط می شود که او به داخل خزانه بانک رفت و هیچ وقت برنگشت. با این حال او هیچگاه فراموش نشد و تصویر پرتره او بر دیوار شعبه های بانک زورک آویزان شد.
در سال 883 و پس از جی پیرپان اوضاع زورک چندان خوب پیش نمی رفت و شعبه اصلی در فلاثدیا در حال تخریب بود و نوعی نفرین به نام مگابوز عامل این اتفاقات بود. داستان های زیادی حادث شد که موجب تخریب این ساختمان گردید اما در نهایت آن چیزی که اهمیت داشت، ثروتی بود که در زیر زمین به واسطه روش های امنیتی خاص پیرپان غیر قابل دسترس شده بود و در حال تلف شدن! با تمام مشقت ها پس از ده ها سال، انسان های زیادی جانشان را از دست دادند تا در انتها در سال 948 علیرغم وجود غول ها و جن ها در زیرمین، مردم با حفر تونل های بسیار تنگ موفق به خارج کردن گنجینه های بانک زورک شدند. پس از آن بود که با اتفاقات متعدد و حل پازل های گوناگون و تصاحب سیاه چال، قفل سیستم امنیتی جادویی بانک باز شد.
در سال های بعد و پیش از فروپاشی کامل جادوی مخصوص سیستم های امنیتی ذاتی شیطانی تسلط سیاه چاله زورک را در اختیار گرفت. کنترل سیاه چال به منزله کنترل بازسازی بانک پس از سال ها ویرانی بود و به این ترتیب زورک همچنان ویرانه باقی ماند و سیاه چاله در تلسلط نیروی اهریمنی.
با اینکه دیگر امپراتوری زورک از سال 883 وجود نداشت اما بانک به کار خود ادامه میداد و شعبه اصلی به اماکن مختلف نقل مکان میکرد. با رسیدن به سال 1000GUE ورود یک سرمایه گذار جدید به نام میر یانیک شرایط را عوض کرد.
شعبه مرکزی پس از گذشت زمان (و فراموشی افسانه سیاه چال )بار دیگر آغاز بکار کرد. دسترسی به شعبه اصلی بانک روزک شامل لابی، اتاق مشاوره، اتاق انتظار، بخش سپرده ها ، خزانه و اتاق رئیس همگی به ابزار مخفی مجهز شد. در بخش ویژه مشتریان جعبه هایی برای نگهداری دارایی هر مشتری قرار داده شده بود و در اتاق هایی ویژه برای تحویل دادن یا تحویل گرفتن این اموال رجوع می کردند و همواره نگهبان هایی برای ممانعت از خروج جعبه ها حضور داشتند.
بانک زورک که پس از این سیستم های امنیتی جدید مجددا رونق گرفته بود در شعبه مرکزی فلاثیدیا مجهز به سیستم امنیتی عجیبی شامل نصب پرده نامرئی روی دیواری بود که در کنار خزانه دار قرار داشت. افراد با عبور کردن از پرده وارد اتاق دیگری از خزانه داری شده و با گذر از پرده به سمت دیگر منتقل می شدند. به همین ترتیب رفت و آمد از اتاق رئیس به اتاق های دیگر و خزانه با این پرده ها میسر بود. افراد ناآگاه وقتی از این پرده ها عبور می کردند عملا به گمان آنکه در اتاقی با دیوارهای بلند راه فراری ندارند و به تله افتاده اند به عجز و لابه می پرداختند. نا آگاه از وجود دیوار مخفی از همه چیز نا امید می شدند در حالی که در هر اتاق، راه خروجی مخفی تعبیه شده بود. در چنین شرایطی افراد معمولی برای رهایی از نفرین شوم زوریخ مجبور به دادن اشیاء با ارزش و گران قیمت می شدند تا راه خروج به آنها نشان داده شود.
در افسانه زورک، بانک زیر زمینی با چنین ترفندهایی باز هم به حیات خود ادامه داد و هر روز ثروتمند تر شد. این بار زیر چتر حقه ای جدید، دارایی های سپرده شده را از مشتریان می گرفت و به نفع خود مسدود می کرد درست مثل دوره ای که با جادوی سیاه چاله و نفرین شوم دیگر تا سالیان دراز قفل محکمی بر دارایی ها زد...
زورک که در یک کلام بیان کننده ریشه های جهل در هر جامعه است، موضوع را از دید یک موسسه مالی نگاه می کند و نحوه رفتار و تکرار پذیری اشتباهات یک جامعه پیرامون اتفاقات را شرح می دهد. اگرچه اصل این افسانه اشاره هایی به امریکا و اروپا دارد اما در شرایطی فراتر از مرزهای جغرافیایی نیز تکرار پذیر است. ضمن آنکه در خلال این داستان انحرافات اجتماعی، رفتار های سوء و منافع حاصل از نا آگاهی برای قشر خاصبه خوبی از یکدیگر تفکیک شده اند. رفتاری که در اجتماعات مختلف ودر انواع بازارهای مالی در پوسته ای جدید هر روزه شاهد آن هستیم.
این داستان ترجمه خلاصه ای از یک افسانه شنیده نشده در زبان فارسی ست و طبیعی ست که برخی جزئیات کوچک و کم اهمیت در متن اصلی با ترجمه داستان در این مطلب اندکی متفاوت باشد.
نظرات :
شما می توانید اولین نفری باشید که برای این مطلب نظر می دهید.